امروز مچ خودمو گرفتم که چطور روزهامو این چند وقته هدر دادم. درگیر انتخاب چندتا چیز برای خونه جدید بودم و نمیدونم چرا اینقدر حساسیت به خرج دادم. کلا سالهاست که راحت خرید میکنم. مشکل اینه یا صندلی اوکیه میزش نیست. یا صندلیش کمتره! یا رنگی که میخوام نیست یا کلا موجود نیست یا اینکه به کانادا دلیوری نیست! عصر دیدم چند ساعته مداوم دارم تو سایت فروشگاهها مبچرخمو مچ خودمو گرفتم و نهایت یکی که به نظر میرسید بد نباشه رو تو دلم نهایی کردم و بستم گذاشتم کنار.
ویکند قبلی یه بخشی از جمع و جور ها رو کردیم. از اتاق پسرا شروع کردیم و خودشون کمک کردن حجم اسباب بازیا بازم کمتر شه. کلی هم لباس اضافه از کمدها دراومد. همه رو بردیم انداختیم تو باکس دونیت. بعدشم کمدای خودمون و لباسایی که تو روزای پیش رو نمیپوشیم رو بسته بندی کردیم و جمع کردم.
مبلارو کلا شستم. فرش اتاق کار و فرش اتاق بچه ها رو هم شستیم. همه ملحفه ها رو انداختم ماشین. همسری هم پتوها رو برد بیرون لاندری. و خونه قشنگ بوی گل میداد. این ویکند هم شروع کردم اتاق کارمو جمع کنم که نصفه نیمه موند. فک کردم کارهامونو اروم اروم بکنیم که روزای اخر درگیر نشیم و همه چی بهم نریزه. من کلا ادم وسایل جمع کنی نیستم برعکس همسری و فسقلی خونه که از کوچک ترین چیزشون نمیتونن بگذرن. سعی میکنم بازم سبک تر شیم و این همه وسیله دور خودمون جمع نکنیم. از شلوغی بیزارم. این مدت بخاطر کارای خونه و کارای شرکت، حس میکنم پسرا خیلی از برنامه های منظمشون رها شدن. کلاساشون رو میرن بدون تمرین. کارای مدرسه که با هم انجام میدادیم هم کنسل. و تازه دست به اسکرین شدنشون هم روزانه شده! بازم مچ خودمو گرفتم که انقدر حاشیه ها رو نزار تو الویت کارات.
خلاصه که امشب از این تصمیمای این مدلی گرفتم که از فردا کنترل زندگی رو بگیرم دستم باز.
روتین منظم پوست و موهام خیلی تاثیر مثبت داشته و موهامو میتونم بگم که دبگه بلند محسوب میشه بعد قرن ها! و وزنمم که مدتها بود رو ترازو نرفته بودم و امروز صبح دیدم طبق رواله و حتی یه کوچولو کمتر از انتظارم و خدا رو شکر این یکی استیبل شده دیگه! شاید بعدا بخونم بخوام بدونم وزنمو و تو محدود ۵۲ تا ۵۳ هستم!
این روزها که دارم وسایلو مرتب و تمیز میکنم حس و شور زندگی رو حس میکنم. دلم برای همه این کارا تنگ شده بود. دلم حتی برای بوی وایتکس تنگ شده بود! خیلی وقت بود از این کارای این مدلی نکرده بودم.
فردا بچه ها رو بردارم بریم این اطراف حسابی راه بریم و از روزای آخر محله های این اطراف لذت ببریم.