نشستم تو سالن دانشگاه! اومدم برای یه ایونتی که شرکتمون اسپانسره و منم داوطلب شدم بیام. حواسم به جابجایی ساعتها نبود و با اینکه قرار بود نیم ساعت دیر برسم الان نیم ساعت زود رسیدم!!!

 

دلم برا دانشگاه تنگ شده بود!

 

یه تصمیم‌جدید گرفتم و اولین قدم رو براش امروز برداشتم. یک هفته در موردش فکر کردم و نهایت به حسم اعتماد کردم! حسم گفت انجامش بده! حس خوبی داشتم.

 

حالا ببینم جواب میگیرم یا نه. نوشتم که ثبت کنم امروز ششم نوامبر یه تصمیمی گرفتم که احتمالا بپکونه منو ولی با دلم تصمیم گرفتم.