امروز حسابی کتاب خوندم ولی تو نت هم زیادی گشتم. وسطا کار ترجمه هم کردم. تو راه برگشت فقط به فکر قورمه سبزی ای بودم که داریم و چون کمی خرید داشتیم دیرتر رسیدیم خونه. نهار رو خوردم و گوشت نخوردم. آفرین به من. بعدش همسری رفتن لالا پسرا رفتن حیاط منم نشستم کتاب خوندن
عصر هم دورهمی دیدم که عادل فردوسی پور بود و از اونا موفق هاس که شنیدن حرفاش به درد میخوره. شام هم درست نکردم و با پسرا سنگک و پنیر و ریحون خوردیم. بعدشم فقط و فقط با هم بازی کردیم. خودمم حس خوبی گرفتم از بازی باهاشون. آخر سرم نشستیم سه تایی حرف زدیم و منم رفتم تو دنیای قشنگشون و با ایمو با چند نفر صحبت کردیم و نشستیم سر پایتخت که این قسمتهاشو واقعا نمیتونم تنها نگاه کنم انقدر که بد ساختن. تو کل فیلم شازده رو محکم بغل کردم و با ترسم فشارش میدادم اونم میگفت مامی چی شده؟؟؟ حس کردم هزار ساعت طول کشید تموم شه یکی نیس بگه خاموشش کن خب
امروز خوب بود همه چی تنها مشکلم یه کوچولو حرف چیپ سرکار با هم اتاقیم بود که باید حذفش کنم و اندکی نت گردی