دیشب دم خواب دیدم ایمیل جدید دارم و استاد جان قشنگ کار تراشیدن. انگشتتش رو فرو کرده رو بیس مدلم که پارسال تمومش کرده بودیم و همه چی بر پایه اون بیس بوده. خدا سایتو از سرم کم نکنه پسر خوب. چه کاریه اخه با من میکنی ههههه
شب با لپ تاپ رفتم تو تخت و یه بیست دقیقه ریو کردم چی به چی بوده و نتیجه نشون داد فردا رو کلا باید کار کنم. صبح پاشدم و یه ساندویچ سریع ردیف کردم خوردم یکی هم واسه کولم گرفتم سیب و توت و یه فلاکس چایی و لپ تاپ و راهی افیسم شدم و ریز ریز بارون مستم کرد اینجا نمی دونم بالاخره برای من عادی خواهد شد یا نه. نشستم افیس و صبح روز یکشنبه هستس و فقط من تو ساختمونم. برم بشینم کارو ببرم جلو و از این ارامش لذت ببرم. گوشیمم نیاوردم که مجبور نشم هی چکش کنم. چقدر ساکته اینجا به به
آفررررررین به اراده ات که گوشی را نبردی!
من خیلییییییییی بدم میاد وقتی یه چیزی تموم شده باز از سر بگیرم :(
امیدوارم کارهات خووب پیش بره