عنوان پست کل مطلبو برام یادآوری میکنه!
من تو تیمی کار میکنم که بخاطر فشار و ریسک و چالشای بزرگ پروژه دوتا از،مهندسا از تیم خارج شدن و فشار کار افتاد رو دوش من و همکارم و کمک فکری لیدرمون. این اواخر بابت مسآله ای زمان خیلی برامون حیاتی بود و باید کاری رو انجام میدادیم. وقتی هم تیمیم به لیدر گفت ما خسته ایم و فردا شروع میکنیم و کار رو بزرگ نشون داد تعجب کردم که چرا جمع بست حرفاشو. در هرصورت این موضوع به صورتی پیش رفت که من شروع کردم کارو و هم تیمی اون روز رو مرخصی گرفت از،ناراحتی.تنها هدفم هم کمک به پروژه بود. قطعا تنها هدف هم تیمیم هم کمک به پروژه بود که میگفت استراحت کنیم و رفرش کارو شروع کنبم. ولی زمان منبع محدود ما بود و من از لیدر دستور گرفتم کارو شروع کنم. روز بعد کار رو ارایه دادم که ریو بشه چون تنها انجام داده بودم حتما خطا داشت.
خطای کار رو به نحو بدی تو گروه اعلام کرد که متوجه شدم سعی داره ناراحتیش رو نشون بده. ولی خب روش درستی نبود و اصلا از نظرم حرفه ای نبود این حرکت. منتها درسی که یاد گرفتم اینه آدما و رفتارهاشون قابل پیش بینی نیست خصوصا تو شرایطی که خشمگینن. تیم تو کار مهمه و همیشه باید سعی کنم تو کار با تیمی که باهاش کار میکنم هماهنگ باشم هم برای پیشرفت پروژه هم برای تمدد ارامش جو پروژه. به هیچ وجه در مورد آدما تو کار حرف نزنم و اسم نیارم.
بعد این همه سابقه به نظرم تجربه و بلدی،فقط به مسایل تکنیکال نیست. مسایل تکنیکال رو میشه یاد گرفت. به رفتار حرفه ای هست که فقط،و فقط،با زمان و سالها و مکانهایی که کار کردی کسب میکنی.