این روزا آفتاب زیاد داریم! عصرایی که آفتابه به محض رسیدن همسری رفتیم تو سیدار هیل راه رفتیم. چهار ساله اینجاییم و نمیدونم چرا تازه سیدار هیلو کشف کردم. جالبه همیشه هم از جلوش با ماشین رد شدیم ولی نرفتیم توش. عالیه عالیه. چندتا هم عکس چهارتایی تو چمنای خوشگلاش با بک گراند شکوفه های گیلاس روی درخت گرفتیم.
برای کار فکرشم نمیکردم پیشنهادای خودم تا این حد منو درگیر کنه! مشغول نوشتن پروپوزال های دی بی شدم. خیلی سریع وارد بازی شدم که! بعدم که دیدم واسه مدیر پروژه های،شرکت یه لایسنسی اجباریه. اونو رجیستر کردم و حالا یه کار دیگه هم به کارام اضافه شد که کورساشو بخونم و امتحانشو بدم و یه مصاحبه هم داره. همچنانم منتظر لایسنس مهندسی هستم که بعد ۶ ماه تازه رفته دست ریوور. ببینیم تا کی میاد جوابش.
مدیرم عوض شده و واقعا حس خوبی باهاش دارم. قبلی رو اصلا پیداش نمیکردم! کارای جانبی زیاد میاد دستم و همشونم انجام میدم. ولی امروز دیگه واسه اولین بار به یکی از کارا گفتم اول جلسه بزار حجم و دیتیل کارو ببینم بعد بگم وقتشو دارم یا نه! سخت بود ولی کم کم باید یادش بگیرم. با دوتا دست نمیتونم چندتا هندونه بردارم.
جلسات هفتگی رو که لید میکنم هم عالی پیش میرن و خیلی رو اعتماد به نفس انگلیسی صحبت کردنم تاثیر گذاشته.
و دیگه همینا
بوی بهاره
همه جا قشنگ شده
گیاهای توی حیاطمون همه جوونه زدن. امروز همسری میخواد کل چمنای حیاطو شخم بزنه که سبزه جدید بکاریم. شنبه هم بریم یه گلخونه میخوام درخت انجیر سیاه بگیرم بکارم تو حیاط.
یه سری هم تخم گل میخوام واسه گوشه چمنای جلوی در خونه. چندتا صخره هست اونجا و گیاهای دکوری بدون گل. ولی دوست دارم جلوی خونمون گل باشه. یه گلدون بلند و سیاه هم با یه گیاه برای جلوی در خونه میخوام.
چندشب پیش داشتم کشک بادمجون درست میکردم و با حوصله همه مراحلو رفتم جلو و شیک تزیینش کردم. چقدم هر چهارتامون عشق کردیم از خوردنش. یاد اون حرف افتادم که چقدر حوصله داشتن واسه زندگی قشنگه. چقدر حس ادمو قشنگ میکنه. من این روزا خیلی حوصله زندگی دارم. با جزییات از انجام هر چیزی لذت میبرم. حتی اگه اون کار تمیز کردن خونه باشه.
یه آفرین به خودم بگم نمیدونم چند ماه شده که لباس نخریدم. افرین واقعا به خودم. ولی امروز دلم میخواست بپرم تو الد نیوی و یه تاپ بافت مثلا قهوه ای یا زرشکی،بگیرم با یه جین گشاد!
دیگه اینکه خیلی شانسکی یه شوینده کره ای خیلی ارزون از امازون گرفتم و چقدر خوب از آب دراومد. یادمه ایران یه بار از اصفهان همچین چیزی خریده بودم و دیگه بعدش هبچ وقت چنین چیزی گیرم نیومد. این حتی از اونم بهتر رو پوستم جوابه. شبا هم روتین پوستمو انجام میدم واقعا معنی کامل استمرار تو یه کار رو میبینم. یه پوستی ساختم که نگو! خیلی راضیم ازش!
کاش این استمرار رو بتونم تو وزنه زدن هم داشته باشم. دم گوشتون بگم هدف امسالم این بود که دو سه تا عضله بزنم بیرون😁
و
اینکه این اسپیکر فسقلی چقدر به خونمون شادی اورده. دم به دقیقه باهاش موزیک پلی میکنیم و حال این روزام فقط میکس اهنگای شاده که قر میریزه تو کمرمون.
و میخوام اینجا بنویسم که به عمرم این حس،حسادت به این شدت رو تجربه نکرده بودم! اعتراف میکنم حسادت کردم به یه موضوعی! بعدشم خودمو کنترل کنم هیچ واکنشی نداشتم. سه روز طول کشید که با خودم مساله رو حل کنم و بشکافم و حسمو کنترل کنم و نهایت حسادته از،بین رفت و جاش رو قدردانی گرفت که این مساله رو بهم یاداوری کرد که چطور میتونم بهش برسم! میخوام یه کردیت به خودم بدم همینجا و بگم دم خودم گرم
حس حسادت ؟! چی بوده که مینو را درگیر کرده ای وایییی