این هفته لانگ ویکند داشتیم و چقدرررر بهمون چسبید. یه شب که یکی از دوستامون با پدرومادرشون اومدن خونمون واسه خونه دیدن؛) انقدم اصرار کرد ساده بگیرین که دیگه با همسری آبگوشت درست کردیم و خیلی،خوششون اومد.
فرداشم رفیق خودمو عصر بود که گفتم بیا تنها نمونیم تو این هوا. اومد و یه قهوه و کیک شکلاتی درست کردیم خوردیم. پسرا بازی کردن حسابی با هم. گرینمون شد پاشدیم ته چین درست کردیم خوردیم و تا پاسی از شب مشغول بازی شدیم. خیلی شب خوبی بود. دوشنبه هم که صبح راهی یه پیاده روی طولانیییییی شدیم بعد قرنی. دیگه رسیدیم دان تاون انقدر که راه رفتیم. جون برگشتن نداشتم. من و فسقل همونورا چرخیدیم همسری و شازده برگشتن خونه ماشین اوردن بیان دنبالمون. من و فسقلم راهی کاپز،شدیم و نون دارچینی،گرفتیم و هر چی سوزونده بودیم دوباره برگشت سرجاش.
عصرم پاشدم قیمه درست کردم. سس گوشت. الویه که یه چیزایی واسه طول هفته داشته باشیم.
و اینکه الان یکسالی هست تو شرکت جدیدم. یکسال هم شرکت قبلی بودم. و الان وقتشه یه تکونی به کارم بدم. یه پلن شش ماهه و یکساله نوشتم واسه اهداف ۲۰۲۵ شرکت و سابمیتش کردم. فردا با مدیرم یه جلسه بزارم باهاش صحبت کنم. برم جلو ببینم چطور میتونم پیش ببرم. دلم میخواد بیشتر تو جمع و ادما باشم تو کارم. گیر کنم تو بخش تکنیکال همش باید بشینم محاسبات کنم و مدل بزنم. هدف کاری امسال من یه سوییچ ملو به بخش مدیریت هست.