نباید بگیم بچه بزرگ کردن باید بگیم بزرگ شدن خودمون. کاش همیشه یادم بمونه که کوچکترین کار بچه ها چالشی برای رشد منه. یه دورانی درگیر این بودیم که شازده بتونه شیر بخوره. یه دورانی درگیر این بودیم بتونه شیشه بگیره. یه دورانی درگیر جدا شدن از شیر و پوشک و بعدها رسید به رفتارها. یادمه وقتی دستاشو میخورد با خودم میگفتم اگه اینو ترک کنه دیگه غمی ندارم. بعدش شروع بهونه گیری هاش بود ... بعدش زدن من و باباش بود که اصلن کابوس بود برام این رفتارش حالا گریه کردنش برای هر کاریه که میخواد خودش و فقط خودش انجام بده... اینم میگذره و یه رفتار جدید و یه چالش جدید برای من میاره

پدری و مادری کردن به معنای واقعی یه چالش بزرگ و عمیق برای پختگی و بلوغه و تا کسی این مسیولیت رو تجربه نکنه قطعا تو زندگیش اون چیزی که باید نمیشه و اون راهی رو که باید نمیره و اون چیزی رو که باید به دست نمیاره

سخته و گاهی فکرای بدی میاد سراغمم ولی اگر یادم بمونه این سختی هاش چه چیزی رو برام به ارمغان میره نوشهههه همیشه باید تکرار کنم بچگی کردن بچه های من فرصتی برای بزرگ شدن منه