ثبت لحظاتی از عمرم

۱۵ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

15 July

اول از همه انتظار خر است!

چقدر خوبه حال جسمیت بابت تکرار ماهانه این روزا بد باشه و همسری هواسشون باشه. امروز انگار ملکه بودم تو خونه!

و

چه دستاورد خوبی که خواهری پیشنهاد داد عصر جمع شیم خونه مامانینا و منی که کار داشتم راحت گفتم نوچ کار دارم و فقط شب میتونم بیام!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

14 July

دندون عقلمو کشیدم و اصلا نفهمیدم کی تموم شد! چرا یکسال بود می ترسیدم باهاش روبرو شم؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

13 July

سیزدهم رو خلاصه می کنم در تصحیح گزارش بچه ها و وسطاش نرمش کردن.

.

صبح همسری میخواستن برن کتابخونه کتابا رو تحویل بدن منم باهاشون راهی شدم بعد قرنی یه کم دوتایی راه بریم. خوب بود بی هدف کمی پیاده روی کردیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

12 July

به طرز وحشتناکی امروز انتظار اذیتم میکرد. صبح مقاله جمع شد و آخرین ویرایشو فرستادم و اگه استاد جان بازم ایراد در نیارن میره سابمیت بشه.

تو اتاق کارم بودم که استاد یکی از درسا که براش تی ای هستم زنگ زد به واتسابم و من تو اتاق تنها نبودم و جواب دادم. انگلیسی صحبت کردنم باعث تعجب هم اتاقیم شده بود! 

دم دمای پریود هستم و خیلی خوشحالم اخلاق سگی ندارم. عصرا اجازه میدم پسرا برن بیرون بازی و دوچرخه و احساس می کنم چقدر بزرگ شدن!

ظهر آب دوغ خیار خوردیم برای نهار انقدر که گرم بود و واسه شام عجیب هوس قورمه سبزی کرده بودم و خوش شانس بودم یه بسته سبزی قورمه داشتیم. ردیفش کردم و خیلی زیاده روی کردم تو خوردنش ولی بسیار چسبید.

امروز روز بدون تلویزیون بود یه روزایی رو تعطیلی میدیم و اصلا تلویزیون روشن نمی کنیم. خونه آروم و ساکت میشه و بچه ها به مشغله های قشنگی جذب میشن.

همسری شیفت شبن. بچه ها مشغول کتابشونن منم رفتم حیاط کمی به آسمون نگاه کردم و هواپیماها رو دنبال کردم و بعدش تصمیم گرفتم دراز بکشم همونجا گردنم درد نگیره. کمی آسمان گردی کردم اومدم دو سه تا ایمیل داشتم جواب دادم و میخوام بشینم دیسکاشن های این هفته رو رویو کنم و نمره بدم. دستم نمیره بازش کنم صفحه رو.

صدای بچه ها بلند شد. نمی دونم چرا این فسقلی ما این همه زورگو هست و امون شازده و من رو بریده. 

عجب پست شلم شوربایی شد. برم ببینم چیکار می تونم بکنم با این برگه ها!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

11 july

دیروز عصر یه لیست از کارایی که انجام دادنش تغییر بزرگی تو زندگیم ایجاد میکنن رو نوشتم. لیست کوتاه بود خب قطعا. امروز قرار بود یه برنامه بچینم ببینم چقدر و چه روزایی میتونم روشون وقت بزارم. از برنامه ریزی براش به هیجان اومدم. من کلا خیلی دوست دارم اعداد و ارقامو کنار هم بزارم ببینم رو همدیگه چه نتیجه ای برام حاصل میشه ولی مدت هاست که موقع برنامه ریزی انجام کار محتوا محور برنامه میریزم. مثلا نمیگم یکساعت میخوام فلان کارو بکنم. میگم فلان کارو تا اینجا باید انجامش بدم. اینطوری بهتر نتیجه میگیرم. ممکنه بر اساس نوع کار و مد من و تواناییم زودتر و یا دیرتر تموم شه کار.

 

برای صبح آلارم نذاشتم و خیلی خوب خوابیدم شبو. صبح هشت و نیم بیدار شدم. باورم نمیشد انقدر دیر! صبح کار کردم و ظهر اصلا میلم نمیکشید به غذا. به همسری میگم نمیدونم گشنمه یا نه! یه املت فرانسوی (به قول شازده) درستیدم. از این تخم مرغا و پنیر پیتزاهم که رو هم میان. واسه نهار خوردم. یه چایی سبزم ردیف کردم بعدش بخورم و بشینم پای ادامه کار که دیدم شازده کوچولو میده. نشستم اونم دیدم. بعدشم با همسری نشستیم به حرف زدن تا دم رفتنشون. ثبل رفتن برامون نون همبرگر تازه خریدن واسه شام ساندویچ درست کرد. خیلی حس گرسنگی داشتم و متاسفانه ساندویچو آوردم پای لپ تاپ خوردم و حواسم نبود کلشو خوردم و الان قشنگ حس ترکیدگی دارم. دلم میخواد یه جوری شکممو خالی میکردم. چقدر زیاد خوردن بده.

.

و کلام آخر انتظار خر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

10 July

سرکارم کارها رو روتین بودن و چالشی نبودن و منم وقت پیدا کردم که کارای خودمم انجام بدم. میتونم بگم ثانیه به ثانیش رو یه کاری میکردم. نزدیک ظهر داشتم فایلای شخصیمو چک میکردم که این روزا دارم کم کم سبکشون می کنم چند تا فیلم از بچگی جوجه ها پیدا کردم. کپی کردم رو فلش و سر راه هم براشون بستنی لیوانی خریدم و  از سر خیابون هم سبزی کوکویی. چرا یادم نبود تو یخچال غذا داریم؟ فکر کردیم سبزی کوکو زودتر آماده میشه.

رسیدم فلشو دادم شازده بزنه تلویزیون. بستنی ها رو شستم لباسامو عوض کردم و سه تایی نشستیم پای فیلم بچگی ها و چقدر هر سه ذوق کردیم. بعدشم سبزی کوکو درست کردم دیگه خریده بودم. تخم مرغ برداشتنی دیدم تو یخچال غذا داریم! هیچی غذا رو زدیم و دراز کشیدیم با هم حرف زدیمو و حرف زدیم و بعدشم بچه ها رفتن دنبال بازیشون و منم فک کنم چند دقیقه ای چرتم گرفت.

پاشدم میخواستم کاری بکنم گفتم ولش کن از صبح کار کردم دیگه. نشستم فیلم دیدم و وسطا قطع شد! ضدحال! بعدش بچه ها رفتن حیاط بازی و من دلم به شدت خونه تمیز میخواست و دست بکار شدم و چقدر آشپزخونه تمیز میچسبه.

شامم درست نکردم داشتیم غذا. یه فیلم دیگه شروع شد بر مبنای واقعیت که خیلی تم های اینطوری رو دوست دارم نشستم دیدمش و همزمان دمنوش گل گاوزبون درست کردم بخورم که همسری رسیدن و با هم خوردیم. بچه ها هم گشنه نبودن و شام رو بعد فیلم آوردم و که خودم نخوردم.

بعدشم همگی رفتن لالا و من تو سالن نشستم برای خوندن کتاب و دیدم چشامم سنگین میشدن پاشدم اومدم تخت و بعد قرنی چقدر خوب و راحت و یکسره خوابیدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

9July

کرکره 9 جولای رو میزنیم بالا و اصلا فکر نمی کنم چه حجم کاری در انتظارمه. وقتی به کلش نگاه می کنم ترسناکه ولی تیکه تیکش می کنم و میرم جلو.

صبح شش بیدار شدم. کمی کار کردم. 7 با استادم جلسه داشتم. تموم شد کمی ایمیل کاری داشتم. املت درست کردم. بزنیم و کارو شروع کنیم.

.

8.49  صبحانه خوردم. یه ماسک رو صورتم گذاشتم.چایی هم دم کردم نشستم پشت لپ تاپ. به تفکیک روزها نوشتم چه کارایی رو باید تحویل بدم و اینجوری یه دیدی دارم که چیو کی انجام بدم. بریم ادامه مقاله

.

9.39 پارت اول کارم که ادیت رفرنس ها بود تمام شد! برم دو سه تا شنا و کش برم و بیام پارت دوم کار.

.

10.03  شنا و کتف و شکم رفتم. بعدشم نشستم چند صفحه کتابمو بردم جلو. چقدر جذبم کرده کتاب "چرا ملت ها شکست میخورن؟" کارو ادامه میدم.

.

10.31 تا الان داشتم اصلاحات جلسه صبح رو انجام میدادم. انقدر جملات مقاله رو نگاه کردم چشام سنگین شد خیلی دوست دارم بخوابم ولی نمیشه. از مقاله سوییچ می کنم رو تصحیح کوییز بچه ها که خوابم بپره.

.

2.52  یه ظرف میوه گذاشتم رو میز و مشغول کوییزها شدم. شصدو دوتا کوییز تصحیح کردم. بعدشم دل پیچه بدی گرفتم آخر سر برای خودم پونه و نبات دم کردم و پتو کشیدم روم که شکمم گرم شه. تو همون حین مشغول تماشای بازی بچه ها شدم و کلا انگار از دنیا جدا بودم. خصوصا که پشت سرشون رو دیوار رقص نور بود که از لای برگای درختای جلوی پنجره رو دیوار افتاده بود. وسطا هم فکر کنم خوابم برده بود و بچه ها اتومات وقتی خوابم بگیره ساکت میشن! با صدای یکیشون که آروم میگفت گرسنمه بیدار شدم. سریع برنج کته کردم. خورشت از دیروز داشتیم. پریدم حموم یه دوش گرفتم. خونه رو مرتب کردم. نهار زدیم. دو بسته گوشت گذاشتم بیرون که برای شام کوفته درست کنم و واسه نهار فردا هم بمونه که سرکار هستیم. اومدم اینجا. الانم میخوام بشینم سوالای درس بعدی رو طرح کنم که خیلی وقته پشت گوش میندازم و تا امشب باید قورتش بدم.

.

5.00 خب طراحی سوالا تموم شد تا کارتابلم وارد کردم فقط باید لینک بدم که اتومات تصحیح شه که اونو نفهمیدم چطوری باید انجام بدم. از یکی از دوستام پرسیدم تا شب بشینم اونم اوکی کنم. چقدر بد گشنم میشه امروز یه لیوان شیر و خرما خوردم و پا شدم واسه بچه ها پاپ کورن درست کردم یه ظرفم برا خودم ریختم. خب فقط موند مقاله. امروز بشینم رو متن و شماره گذاری فرمولا. فردا تو اداره خلوت بودم شکلای متلب رو درست کنم. متلب آنلاین خیلی کنده این روزا و نرم افزارش تو سیستم ادارست.

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

8 July

خب امروز باید حسابی کار کنم پس لحظه نگاریمو شروع می کنم.

امروز دورکارم و صبح طبق معمول با صدای پرنده ها بیدار شدم. پاهام اخیرا خیلی خشک شدن. یه کرم به پاهام زدم دمپاییمو پام کردم که امروز کلا درشون نیارم. مس.اک زدم چایی دم کردم تا دم بگیره یه ماسک صورت زدم و میز صبونه رو چیدم. دور هم صبحونه خوردیم. کمی با بچه ها بازی کردیم. هر چند امروز اداره تعطیل بود کار یه شرکتو انجام دادن که لنگ این با تدبیری ها نشه!

 

یه لیوان آب آوردم و گوش گسیر رو زدم. درم قفل کردم ه بشینم کارمو ببرم لو. بریم که بریم.... شروع کار 10.12

.

11.31 تا الان کار کردم یه مینی میتینگ هم در راستای همون کارم داشتم یه نرم افزار جدیدی بود که اگه خودم سرچ میکردم وقتمو میگرفت یکی از دوستام تو ده دقیقه یادم داد چیکار کنم. حالا هیجان دارم برم نرم افزار رو ران کنم. پاشم یه میوه ای بخورم نهارو بار بزارم برگردم سر لپ تاپ

.

12.34  خورشت کرفس درست کردم. وسطا با همسری حرف زدیم. آیس کافی زدیم. کمی شنا رفتم تازه دارم تمرین می کنم یادش بگیرم. بعد چهارتا سند یکی از شرکتا رو کار کردم. آخه یعنی چی که شب یهوو میگین فردا تعطیله بیچاره شرکتااااا! میوه خوردم. بچه ها نشستن یه برنامه آموزش زبان هست نگاه میکنن منم کارای اداره انجام میدادم. برم برنجو بپزم.

.

13.03  برنجو درست کردم یه ته دیگ مشتی هم زیرش گذاشتم. زعفرون دم کردم و تا بپزه یه کم دیتای این نرم افزارو اد کنم.

.

1.34  تا الان رو داده های نرم افزار کار کردم بکوب. بریم نهار بزنیم

2.11 نهارو خوردیم. میزو جمع کردم. ظرفا رو چیدم ماشین. صورتمو شستم. چقدر گرمه همه جامو خیس کردم کمی خنک شم. میخواستم بشینم کمی کتاب بخونم که همسری گفت شاید عصر بریم بیرون. پس میشینم پای ادامه کار. بزن بریم.

.

2.58  خسته شدم کمی برم کتاب بخونم و احتمالا وسطاش اگه چشمام سنگین شد بخوابم.

.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

7 july

و چه حس قشنگی داره یکی که همسایه آیندت هست بهت پیام میده!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

ششم جولای

با سردرد بیدار شدم. امروز دور کارم. تو گروه هم کلاسی هماهنگی واسه دورهمی بود که برای بار دوم اعلام کردم من نمیام چون شرایط فرقی نکرده!

صبحانه زدیم. پسرک بهتره. نشستم پای لپ تاپ کارو شروع کنم. ساعت 10.51 هست. میرم با جواب دادن به سوال دانشجوها کارو شروع کنم.

 

11.45  تا الان جواب سه تا داشنجو رو دادم. یه کورس رو باید چک میکردم اونو انجام دادم کاراشو. سوالای کوییز امشب رو چک کردم. چند تا کار ایمیل هم انجام دادم. پاشم اندکی استراحت

.

1.10  بازی با بچه ها. حرف زدن با همسری. ولگردی تو فضای مجازی. یادم افتاد یه بار اصالت تمکن هامون رو چک کنم. پدرم دراومد چک کنم و جواب بگیرم. اونا چطوری می خوان اونو تایید بگیرن موندم! همسری هم رفتن سبزی بخرن. نهار هم خودشون درست کردن. برم بشینم کمی کتاب بخونم.

.

6.27  خب تا همسری بیان واسه مرغ زرشک سرخ کردم و زعفرون دم کردم. سبزی های خرید شده رو شستم . یه سری آلبالو داشتیم که ریختم تو ظرف پخته شن و آبشو بخوریم. یه چیزی تو مایه های چای آلبالو ولی یخ!!! خود اون آلبالوهای پخته شده خوشمزه تر شدن. بعد نهارم نشستیم چهارتایی حرف زدیم. بازی کردیم. واسه فسقلی کتاب خوندم. بعدشم همسری بیدار شدن و چایی آلبالو با یخ فراوان رو خوردیم. یه دوش گرفتم خوشگلاسیون کردم سرال شم. الانم میخوام یه ساعتی مقالم رو ریو کنم و بعدش با هم بریم پیاده روی. شب هم که جلسه دارم باید برگردم خونه زودتر. برم تا یه ساعت بعد!

.

7.19  خب تا وسطا پیش رفتم و پاشم حاضر شیم بریم بیرون راه بریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو