ثبت لحظاتی از عمرم

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

26 بهمن 94

بخش بچه ها:

باید بگم تو این بخش زیادی خسته امممم دلم یه مرخصی میخواد، فسقلی به شدت وابسته هستش و دایما غر میزنه. اهی واقعا از شنیدن بی وقفه صداش عصبی و تحریک پذیر میشم. شازده هم تا چیزی طبق میلش نباشه میزنه زیر گریه و خودشو میکوبه زمین. که طبیعت این سنش هست. وای خب بجاش فسقلی به شدت پیشی کوچولو و دوست داشتنیهه و هی میاد بغل آدم و خودشو می ماله به آدم. شازده به شدت با ادب و متین و با هوش هست. کلا اگه براشون وقت کافی بزارم خوبن و خوبم!!! دلیل بهانه گیری هاشون فقط منم!! من بد باشم اونا هم بدن.من خوب باشم اونا هم عالی ان. رای شازده یه برنامه هفتگی از کارایی که میتونه انجام بده نوشتم و زدم رو در یخچال. ایشاله که تو بهتر سپردن کردن وقتمون و بازی هامون مفید فایده باشه!

بخش زندگی:

خوب پیش میره. قشنگ معنای بلوغ در زندگی رو میفهمم. همسرم رو به شدت دوسش دارم و به شدت دوسم داره. مسایل لوس از زندگیم خارج شده. حرفای چرت زده نمیشه و این عالی هستش. به یه پختگی خوبی رسیدیم.

بخش کار:

کار اداره نه برام سختی داره و نه از نظر روانی باهاش مشکلی دارم. مرخصی زایمان پی در پی و موندن تو خونه و مسیولیت دوتا بچه داشتن و از همه مهمتر مادر شدن آدم رو بزرگ میکنه. خیلی راحت واقعیت رو میپذیرم.

کار دومم که برای خودم شروعش کردم رو زیادی بهش وقت میگذارم. مثل همه کارهام که اولش خودکشی میکنم ولی خب به ازای وقتی که براش میزارم از پیشرفتم راضی هستم و پریروز اولین سفارش رو گرفتم برای تبلیغ با مبلغ خیلی خیلی جزیی کارشو انجام دادم.

خودم:

باید یاد بگیرم به هر چیزی به اندازه ارزشش وقت بگذارم. نا گفته بخشی از تلاشهامون برای رفاه اقتصادی بچه هامون هستن. ولی خب چه فایده که در ازای اون از وقت گذرونی با بچه هام بزنم و به کاراهام برسم!!! بدم میاد که از خودم که داره کودکیشون تموم میشه و من لذت باید  شاید رو نمی برم. قول میدم که ساعت کاریمو مشخص کنم و از بچه هام نگذرم. وقتی صداشون در میاد یعنی محبت و توجه میخابن. تو کارت غرق نشوووو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

فرشته من

دارم سر رسید سال 91رو که پسری از کتابخونه درش اورده رو میخونم. سال سختی بوده پر از امتحان پر از سختی و عذاب.پر از عشق.پراز انتطار فرشته کوچولو.همزمان صدای بهونه گیری های پسری تو خونه پیچیده که یعنی خوابم میاد ولی هنوز برای خواب اماده نیستم!نگاش میکنم به همون فرشته کوچولو که برا داشتنش چقدر سختی کشیدم.چقدر سختی کشیدیم. شیرشو که گرم کرده بودم خنک شده.میریزمش تو شیشه و تا شیشه رو میبینه به نفس نفس میافته که یعنی شیرمو میخوام.با هم تاتی میکنیم سمت اتاق خواب. غرق چشمای بادومیشم که برق توشونه میشم. بوش میکنم و مست میشم.نوازشش میکنم و هزاران بار خدا رو برای داشتنش شکر میکنم. مهربونم پسر نازم شیرینی زندگیم خدا همیشه روزگار تو رو حکفط کنه عزیزم.

فرشته دومیم تو دلمه و ظهر کمی نگرانم کرد بس که خوابید ولی به هر حال بیدار شد به زور شربت و شکلات.  پوشک نیوبرن خریدیم و همه لباساش رو شستیم و منتظر ورودشیم. مثل زمان پسرک اولی با این تفاوت که الان کلی تجربه دارم و بدون استرس و با اعتماد به نفس بالا جلو میرم. همینکه میدونم مادر دو تا بچه هستم کلی رو رفتارم تاثیر گذاشتههه و خودم کاملا میفهمم که چقدر عوص شدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

امروز رو یادت نره

اوضاع چند روزه به شدت وفق مرااده. هیچ مشکلی نیست. حتی با بچه های  شیطونم! ظهر از اداره میزنم بیرون. خیلی شادم. هوا هم عالیه. رادیو جوان لنگه ظهر حسابی میخندم. بعدش آهنگ خیلی دلچسب تو هوای ابری و تکمیل کنندش شروع بارون. شیشه رو میدم پایین با بارون و آهنگ میخونم. شادم مستم. میرسم خونه گوشیو میندازم کنار.فقط دلم شادی خونم رو میخواد. یه استقبال گرم و نوازش بچه ها. وقت نهار میشه سرمیزیم. شازده خوب داره میخوره. فسقلی فقط نق و گریه. شوشو کنترلشو از دست میده سر فسقلی خالی میکنه. فسقلی بدتر میکنه. همون زمان شازده داره تیکه مرغ رو از دهن پر از غذاش درمیاره میندازه زمین. فسقلی ظرف غذاشو کشید و شوشو داد و فسقلی جیغ فرابنفش و هورمونای قاط من!!!!

هیچی سریع رفتیم بیمارستان و چهارتا بخیه به طرز فجیعی به کف پام خورد. امپول بیحسی پنج تا خیلی درد وحشتناکی داشت. شب تنها با دوتا بچه و با پایی که نباید بزاری زمین و کمر و دل درد وحشتناک هورمونای خرم!!!همش می ارزه به تحربش!!!!آدم باش.خشم هم حدی دارهههههه. اصلن خیلی خوب شد تنبیه شدی یه طوری! کاش یادم نره.یادم بمونه عصبانیتم خیلی بیشتر از این دردایی که امروز خودم کشیدم و ثانیه هایی که به سختی دارم میگذرونم روح و روان فرشته هام رو آسیب میزنه.

لطفا امروز یادت نره لطفاااا ادم شوووووو

دلم به شدت گرفته دلم یه بغل نوازش و دلداری میخواد دلم فقط سکوت و بوی محبت میخواد. دلم گرفته فقط و فقط از خودمممممممممم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

بهممن هم تمو شد !!

بخش بچه ها:

این روزا به شدت وجودشون برام سرشار از خوشی و لذته. گاهی تو بازیهاشون غرق میشم و اصلن باور نمی کنم این فرشته ها مال منن و تو خونه من شادی می کنن. شاید چون این روزا حال من خوبههه اینطوریه. فسقلی از وسایل میچسبه و همه جای خونه سرک میکشه. خیلی شیطون تر از شازده هستش. شازده زیادی باهوشه به نظرم از الان که تازه دوسالشههه قشنگ حروف فارسی و انگلیسی و اعداد رو میخونه. ولی تو حرف زدن فعلا تنبله. گاهی حسادت داره و دلم براش میسوزههه عزیزکم زیادی مهربونه. نفسم برای بغل کردناش میره/

بخش زندگی:

یه کمی تنبل شدم. شاید چون همش رفتم تو تلگرام و پی کار خودم هستم. با این حال کارهای خونهر و سرو سامون میدم ولی مثل همیشه هر لحظه همه چی تمیز و مرتب نیست!!! اوضاع با همسری مهربانم خوبه. دوشب پیش صداش دراومد گوشیو بزار زمین!!! زیادی تو کارم غرق شدم . حق میدم بهش برنامه ریزی کردم فقط صبحا کارمو بکنم و بعد از ظهرا کنار خانواده باشم.

بخش کار:

فعلا که خوب پیش میره. همچنان کار ثابتم عالیه و کار دومم وقت گیره تا به ثمر برسه. فقط باید برنامه بریزم کمتر براش وقت بزارم.

خودم:

به شدت سهل انگار شدم تو نماز خوندنم!!! خیلی بدم میاد. از امروز روش کار می کنم. گاهی یه اتفاق ناخوشایند تلنگری هست برای شروع زیبای جدید. با شازده تجربه بدی رو تجربه کردیم و بعدش دنیام عوض شد. ایشاله که همینجوری بمونه و دیگه اذیتش نکنم!!!!

رفتم دانشگاه برای گرفتن اصل هر دو مدرک که اول باید لیسانس رو میگرفتم بعد ارشد رو هههه ریزنمرات رو دیدمممم دلم به حال بچه هایی که باید این همه درس رو پاس کنن سوخت!!! واقعا الان حس درس ندارمممم خوبه اون موقع تمومش کردم رفت!

این روزا حس می کنم از یه خط قرمزهایی رد شدم!!! هر چی هم فک میکنم میبینم نباید رد میشدم و هیچ علتی هم براش پیدا نمی کنه حتی ذره ای کمبود ندارم!!!! چرا؟؟؟ الله و اعلممم کمی جلوی خودتو بگیررردختر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو