ثبت لحظاتی از عمرم

۵ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

چطوری برای دانشگاه اپلای کنیم؟

این پست اطلاعات من در مورد نحوه اپلای کردن برای دانشگاههای کانادا هست. 

چندتا نکته رو اول مروز کنیم در مورد اصطلاح مقاطع مختلف که همیشه باهاشون روبرو خواهیم شد. در حالت کلی مقاطع زیر رو در پروسه اپلای خواهیم دید:

- دیپلما که در واقع در حد مدارک کالج میشه و برای کسانی که خارج از کانادا براش اپلای میکنن معقول نیست و ریسک ویزای بالایی داره

- آندر گرجویت: میشه همون مفطع لیسانس و چهارسال هست. بازم برای اپلای کردن از خارج کانادا خیلی معقول نیست و ریسک ویزا داره

- گرجویت: که میشه مقاطع مستر و دکترا و این گزینه برای دانشجوهای ایرانی بهترین حالت اپلای هست. یه مقطع بینا بین پست گرجویت هم داریم که یکساله هست و اینم کلا میزاریم کنار که دلیلش رو بعدا میگم. این پست فقط نحوه اپلای رو شامل میشه.

 

خب تا اینجا شد گرجویت که شامل دو مقطع مستر و دکترا میشه. مستر به صورت نرمال دو ساله و دکترا چهارساله هست. برای هر دو مقطع امکان گرفتن فاند وجود داره. دانشگاههای کانادا دو دسته هستن. یک سری دانشگاههای پاپلیک یا همون دولتی هستن و یک سری دانشگاههای خصوصی. دانشگاههای خصوصی شهریه بالاتری دارن. شهریه دانشگاههای دولتی پایین تر هست. یه طور متوسط رنکشون بالاتر هست. بنابراین پذیرش گرفتن میتونه رفابتی باشه ولی غیر ممکن نیست و همین مسایل باعث میشه ریسک ویزا هم کم باشه.

 

پروسه اپلای برای دانشگاه برای اکثر دانشگاهها به این صورت هست که شما اول باید یک استادی در دانشگاه مد نظر پیدا کنید که موافقت کنن استاد راهنمای شما بشن که بهش میگن سوپروابزر. بعد از یافتن استاد و رضایت ایشون در صورتی که الزامات دانشگاه رو برآورده کنید به صورت آنلاین مدارک مورد نیاز رو براشون ارسال میکنید و بعد از بررسی به شما ادمیشن یا همون پدیرش دانشگاه رو میدن. 

 

حالا بریم سراغ نحوه انتخاب دانشگاه و استاد.

 

اول لیست دانشگاههای داخل کانادا رو در بیارین. بعد از اون لیست دانشگاههایی که رشته شما رو ندارن حذف کنید. حالا برین سراغ الزامات دانشگاه: اگه دانشگاهی نمره زبان بالا میخواد با خودتون صادق باشین و حذفش کنید اگه نمیتونید اون نمره رو بیارین (اینجا وسط پرانتز بگم گاهی دانشگاهها دیتیل نمره هز اسکیل آزمون آیلتس رو میزارن. مثلا اگر رایتینگ 7 مد نظر دانشگاه هست با تجربه من گرفتن نمره 7 از رایتینگ سخنه و زمان زیادی از شما خواهد گرفت. پس اون دانشگاه رو بزارین کنار). مورد بعدی معدل هست و بازم اگه معدلتون نمیخوره دانشگاه رو حدف کنید (باز یه سری دیتیل اینجا داره که میتونیم روش بحث کنیم). یک مورد دیگه هم کنترل کد DLI دانشگاه داخل سایت اداره مهاجرت کانادا ( CIC) هستش. این کد برای این هستش که بدونید آیا بعد از فارغ التحصیلی میتونید اجازه کار داحل کانادا بگیرین یا نه. اگه جلوی اسم دانشگاه داخل سایت اداره مهاجرت نوشته باشه NO، اون دانشگاه رو از لیستتون حدف کنید. دقت کنید یک سری دانشگاه برای رشته های خاص ممکن "بله" باشه و برای برخی رشته "نه" باشه.

 

الان یه لیست از دانشگاهها دارین. یه دفتر بردارین یا یه فایل اکسل درست کنید. حالا بشینین ددلاین هر دانشگاه و نمره زبان لازم براش رو جلوی اسم دانشگاه بنویسین. تو همین مرحله استان و شهر دانشگاه رو هم بنویسین که بعدا تو تصمیم گیری بهتون کمک میکنه. 

 

برای پیدا کردن استاد، وقتی وارد سایت دانشگاه میشین اسم دپارتمان رو پیدا کنید. مطمینم راحت پیدا میکنید. بعد برین قسمت faculty staff. اونجا اسم اساتید و ایمیل هاشون هست. جلوی هر استاد تخصص و زمینه های مورد علاقشون نوشته شده. ممکنه برخی استادا همینجا نوشته باشن که پوزیشن دارن و خب این اساتید میشن الویت شما برای انتخاب.

اساتیدی که تخصصشون به تخصص شما میخوره رو در صفحه ای که اسم دانشگاه رو نوشتید لیست کنید و با کلمات کلیدی تخصصشون رو جلوشون بنویسین که بعدا راحت تر پیگیری کنید. همینجا برین اسم استاد رو تو گوگل اسکولار یا ریسرچ گیت سرچ کنید. ببینید آیا این استاد از نظر آکادمیک فعال هست یا نه. تعداد مقالات و سال چاپ نشون میده این استاد فعاله و احتمالا دانشجو میگیره و تیمش اکتیوه. استادی که اخیرا مقاله نداره معمولا انتهای لیستتون قرار میگیره.

 

ایمیل زدن به استاد:

بعد از خوندن صفحه علاقمندی های استاد، برین مقالات اخیرشو بخونید. تایتل مقاله. چکیده مقاله. عکس های مقاله. نتیجه گیری مقاله. اگه به موضوع علاقه داشتین و تخصص دارین. یه جوری تو ذهنتون داستان بسازین که چطوری علاقه و تخصص شما میتونه به کار استاد کمک کنه. اینجا زیاد هم گیر نکنید. قرار نیست شما حتما ایده بدین به استاد که شما رو برداره. فقط همینکه بدونید چیکار کرده و شما هم میتونید در همون راستا براش کار کنید عالیه.

یک ایمیل کوتاه و فرمال آماده میکنید و یعد از معرفی خلاصه خودتون و ابزار علاقمندیتون به کار استاد و اشاره کوتاه به اینکه کارشو خوندین ازش سوال میکنید که آیا پوزیشن خالی دارن یا نه. حتما مقطع مد نظر و ترم و سال تجصیلی مورد نظر رو بنویسین. عنوان ایمیل رو هم بنویسید:

Prospective Master Student_ Fall 2023 به عنوان مثال که نشون میده متقاضی مستر هستین برای پاییز سال 2023.

در ایمیل حتما باید رزومتون رو بفرستین. سعی کنید رزومه کوتاه و آکادمیک و نهایت دو صفحه باشه. اگه سرچ کنید حتما نمونه پیدا میکنید.

همزمان در یک دانشکده به چند تا استاد ایمیل نزنید منتطر باشین برای یک هفته اگه جوا نیومد برین سراغ نفر بعدی.

 

رزومه ای که مینویسین برای هر استاد مشابه نخواهد بود باید بر اساس علاقمندی های استاد رزومتون رو اداپت کنید.

نکته خیلی مهم در روز تعطیل ایمیل نزنید. در ساعتهای اول صبح ایمیل بزنید. ساعت محلی دانشگاه انتخابی رو در بیارین و بین هشت و نیم تا 9 ایمیل بزنید که شانس دیدن ایمیل بره بالا. 

در مواردی حتی میتونید اگه اسم دانشجوهاش رو پیدا کردین با اونها هم در ارتباط باشین که الان تو تیمشون چیکار میکنن و آیا قصد دارن دانشجوی جدید بگیرن یا نه. اگه دانشجوی ایرانی داشت حتما باهاش تماس بگیرین. راهنماییتون میکنن. دانشگاهها اکثرا گروه دارن داخل تلگرام و با سرچ میتونید پیدا کنید. همونجا هم میتونید سوال کنید که آیا دانشجویی با فلان استاد کار میکنه یا نه. این مرحله ممکنه واقعا لازم نباشه و من به شخصه این مسیر رو نرفتم.

 

به هر کسی ایمیل زدین توی دفترتون جلوی اسمش تیک بزنید و تاریخ ایمیل رو بنویسین که بدونید از کی منتطرین. اگه جواب منقی داد روش خط بزنید که از لیست خارج بشه.

 

اگر استادی رزومه شما رو مناسب ببینه ازتون درخواست مصاحبه میکنه. و معمولا انتهای مصاحبه میگه که اپلای کنید یا نه. اگه اوکی داد بهتون نامه ای میده که باهاش برای دانشگاه اپلای میکنید و با پذیرشتون میتونید برای ویزای کانادا اقدام کنید و بیایین.

 

انتخاب مقطع و استان و دانشگاه کاملا موضوع شخصی هست ولی نکات زیر رو میتونید در نظر بگیرین:

- اگر واقعا آکادمیک نیستین و هدف اینه وارد کانادا بشین که مسیر مهاجرت و اقامت رو برین جلو خودتون رو درگیر دکترا نکنید. برای مستر اقدام کنید صرفا چون زودتر تموم میشه و پروسه کار و اقامت جلو میافته.

- دانشگاههای دولتی شهریه کمتری دارن و معمولا دانشجوی بدون فاند برنمیدارن. یعنی قطعا فاند میگیرین. دانشگاههای دولتی امکاناتی دارن که برای دانشجوهای با خانواده خیلی میتونه کمک باشه مثل خوابگاههای خانوادگی که کرایشون کمتره و ...

- استان های بی سی و اونتاریو طرح هایی دارن که بعد از فارغ التحصیلی مسیر برای اقامت هموارتر هست و میتونه تو الویت باشه. یه سری دیتیل داره که میشه راحت از سایت استخراج کرد.

- مقطع مستر 2 ساله انتخاب بشه نه کمتر. چون بعدش میتونید سه سال اجازه کار بگیرین و داخل کانادا بمونید تا کارهای اقامتتون انجام بشه.

 

تو این مسیر خسته و دلسرد نشین. اسم تمام دانشگاهها و اساتید جلوی چشمتون هست و قطعا بینشون یک نفر رو پیدا میکنید. اگه این مسیر رو مرتب و منطم برین جلو به موقع میتونید جواب بگیرین. به عنوان مثال من طرف 16 روز کل ایمیل هام رو زدم و دقیقا بعد 16 روز آخرین استادی که بهشون ایمیل زدم منو برداشتن. یعنی اگه قبل آخری دلسرد میشدم هیچ پذیرشی در کار نبود!

 

این کل ماجرای اپلای هست. سعی کردم خیلی ساده مراحلی که خودم جلو رفتم رو براتون شرح بدم. امیدوارم مفید بوده باشه. اگه قسمتی گنگ هست یا نیاز به توضیح بیشتر داره بهم اطلاع بدین:)

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مینو

10 اکتبر

این هفته بابت تنکس گیوینگ لانگ ویکند داشتیم. یه جشنی که فقط بخور و بخوره و فامیل دور هم جمع میشن و شکر گزاری دستاوردهای سال قبلشون هست. من میخواستم مراسمای اینجوری رو تو خونه برا بچه ها زنده نگه دارم. چون میرن مدرسه از خاطراتش تعریف میکنن. باید قبول کنم که اونا اینجا دارن بزرگ میشن  و باید خاطره سازی های جشن ها تو دوران کودکیشون رو پشت گوش نندازم. مثل خودمون که خاطرات چهارشنبه سوری یا یلدای بچگیهامون چقدر تو ذهنمون موندن.

خولاصه که یکشنبه بعد صبونه تصمیم گرفتم بریم بیرون وسایل بخریم که برای شبش میز تنکس گیوینگ بچینیم. برای نهار کوفته پزیدم و موند رو اجاق که تا برگردیم اماده بشه. بچه ها هم قرار بود برا هالوین لباس کاستوم بخرن و یه کم وسایل واسه تزیین جلوی خونه.

بوقلمون درسته من تاحالا درست نکردم راستش. گفتم از آشپزخونه فروشگاهها آمادشو میخریم. دستور مابقی غذاهاشون رو از نت دراوردم. شونصدجا رفتیم بوقلمون آماده پیدا نکردیم و خامشم مطمین نبودم بتونم بپزم! هیچی رفتیم سراغ لباس کاستوم پسرا که فسقلی یه لباش شبیه گوزن خرید بامزه بود. شازده هم یه دونه از این قهرمان های انیمیشنی که اسمشو نمیدونم مرد آهنی بود یا چی.

شکلات هم گرفتیم برا روز هالوین که بچه ها میان دم در. یه کمم برا آشپزخونه خرید کردم رومیزی و لیوان و ...

تا برسیم خونه ساعت پنج عصر بود. کوفته ها رو زدیم بر بدن و دیگه واقعا فایده نداشت بشینم شام بپزم. گفتم جشنمون بمونه برای فردا نهار:(

انقدم خسته بودم چایی ریختم پریدم جلو تی وی یه سریال دیدم. همسری هم رفتن بالا خوابیدن.

روز بعدش با انرژی شروع کردم نهار تنکس گیوینگ درست کردم و میزم حسابی خوشگل چیدم و با تم پاییزی تزیین کردم و شمعی که روزای اول اومدنمون خریده بودم رو روی میز روشن کردم و بوش هممون رو پرت کرد به روزای اولمون. شروع کردیم دستاوردهای سال قبلمون رو نوبتی گفتیم و از خودمون تشکر کردیم.

چندتا هم عکس گرفتیم که داشته باشیم. پشت بندشم دوست نداشتم تکون بخورم از جلو میز همونجا چایی ریختم و با همسری نشستیم با پای کدوتنبل خوردیم و من رسما تا آخر شب هیچی دیگه نتونستم بزارم دهنم بسکه داشتم میترکدیم!

واسه شام همسری میل نداشتن و پسرا پنکیک خواستن درست کردم خوردن. نشستم آیلتس رو برای پنجم ماه بعد ثبت نام کردم که تنها تاریخ موجود برای نوامبر بود. با فسقلی ریاضی کار کردم و شازده هم یه کم کتاب خوند تا چشاش سنگین شد. حدود ۹ رفتن لالا منم نشستم یه تست ریدینگ و لیسینینگ زدم. از کتاب ۱۲ کمبریج شروع کردم روزی یه دور تست بزنم خوب میشه

 

من سالهاست اینجا خاطراتمو مینویسم و فکر نمیکردم کسی بخونه اینجا رو. دیروز دوتا سوال گرفتم یکی در مورد زبان یکی در مورد اپلای دانشگاه. برای هر دوشون یه پست میزارم که هم بتونم جواب دوستان رو داده باشم هم ممکنه اگه برای کس دیگه ای هم سوال شد این پست رو بخونن.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

7 اکتبر

خب من میتونم با گوشیم بنویسیم! اینجوری هم علط املاییم کمه چون کیبرد فارسی دارم. هم میتونم اگه همت کنم روزانه نویسی کنم.

صبح با صدای پای شازده بیدار شدم که قبل هفت داشت پله هارو میرفت پایین. اولش خواستم بیشتر بخوابم بعدش تا ۵ شمردم از تخت پریدم بیرون گفتم شاید زودتر زدیم بیرون و شازده تونست قبل کلاس یه کم بسکتبال بازی کنه.

فسقلی هم با صدای ما بیدار شد و امروز فوتو دی داشتن و تیپ زدن. منم صبونه حاضر کردم و برا اسنک کوکی های اماده که خریده بودیم رو چیدم تو فر. یه ربعه حاضر شد و شکلش،دقیقا مثل شیرینی گراویه خودمون شد. 

لانچ باکس حاضر شد و صدای اش و دفنی رو شنیدن پریدن بیرون. برگشتنی با دوستام هم مسیر شدم و چند روزی بود هی میگفت بیایین یه چایی با هم بزنیم دیگه امروز رو رفتیم تا ده نشستیم چایی خوردیم و به حرفاشون گوش دادم و کلا حرفم نمیومد. رسیدم خونه دلم میخواست دراز بکشم. وسایلامو با یه بشقاب پرتقال اوردم بالا رو تخت. نشستم اول دوتا جاب اپلای کردم. بعدش رفتم تست لیسینینگ بزنم که تکنیک مپ رو یادم رفته بود! رفتم سراغ بیان برتر و دیدن اون فیلم اموزشی منو پرت کرد به چندسال قبل که چقدر زبان رو برای خودم غول کرده بودم!

یه کمم مشغول اسپیک شدم ببینم چی به چیه. همسری امروز زود رسیدن دوتا نون تست کردم با پنیر خوردم و یه فنجون چایی رفتیم دنبال بچه ها. دیگه نهارو میزارم بعد برگشتن بچه ها میپزم.

تثمیم گرفتن یه ساعتی بمونن بازی کنن تو حیاط مدرسه. یه دختری هست تو مدرسه که شازده خیلی باهاش بازی میکنه. امروز دقت کردم دیدم چقدر مراقبشه و چقدر حواسش به دختره هستو چقدم دختره براش ناز داره. مثلا دختره دوید سمت چرخ فلک که بچه ها روش بودن با سرعت میچرخید. شازده رفت کلی تلاش کرد جرخ و فلک رو استام کنه تا دختره سوارش بشه. اسمش سومی sumi هستش! بعدش برگشتیم و شروع کردم مرعا رو سرخ کردم و برنج ابکش کردم توشم پر زعفرون کردم عطرش پخش شه تو خونه. به بچه ها میوه دادم که نیان ات و اَشغال بخورن!

نهارو زدیم رفتن دم در با اش بازی کردن و منم رفتم موهامو روغن نارگیل مالیدم بعدشم رفتم حموم و موهام به شدت نرم و براق شد! جل الخالق! برم تو کار ماسک مو انگار جوابه. نمیدونم چرا اینجا مو وز میمونه و منم که موهام کوتاه کردم دوست دارم لق بمونه! حالا ماسک مو تست کنم ببینم چطور میشه. شبم با بچه ها لگو بازی کردیم سینا دیدیم دیگه شام نخوردیم به جاش میوه زدیم و اومدیم لالا.

نشستم کتاب قورباغه رو قورت بده رو میخونم به انگلیسی و استایل نوشتنشو دوست دارم خیلی

کاش همت کنم هر شب سریالمو ببینم. سریال this is us رو شروع کردمو دوسش دارم خیلی ولی دیر به دیر نگاش میکنم.

روز قشنگ و آرومی بود خسته نشدم چون کار خاصی هم نکردم و صداقت به خرج بدم الکی وقتم تو فضای مجازی تلف شد.

برم ادامه کتاب رو بخونم تا خوابم بگیره

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

6 اکتبر

بعد مدرسه بچه ها دراز کشیدم کف سالن زیر آفتاب و شروع کردم کارهای سازه رو اپلای کردم. فقط 4 تا تونستم اپلای کنم. وسطا یکی زنگ زد برای مصاحبه فیکس کرد که کارش مدیریت پروژست ولی همین که ویکتوریاست خوبه. برای هفته بعد ست کردم. ظهرم قرار تلفنی با بانک داشتم برای تمدید کارتم که اونم اوکی شد گقتن میفرستن دم خونه کارتارو.

برای نهارم از دیروز قورمه داشتم زدم بر بدن پشت بندش چایی هم خوردم راهی مدرسه شدم. بچه ها بعدش موندن برای بازی منم شروع کردم کتاب خوندم یه ساعت بعد برگشتیم. کارای مدرسشون رو انجام دادیم و بعدش یه ساندویچ و چیپس خوردن راهی واکسن شدیم. قرار بود واسکن آبله مرعون که ایران نمیزنه رو بزنن که خانمه گفت میخوای کوید و آنفلونزا رو هم الان بزنم. اونا رو واسه هفته بعد بوک کرده بودم که دیدم بهتره الان بزنن و خلاص. فسقلی نفر اول بود و خیلی خیلی دور از باورم مستقل نشست سه تا واکسنو زد حتی یه آخ هم نگفت.

شازده ولی از ولش نگران نبود و رضایت نداد بزنن و داد و بیداد راه انداخت و فقط واکسن آبله رو بهش زدن اون یکی رو نزدن بهش بخاطر ترسش. بعدم واکش باباش خیلی بد بود به ترس بچه و بیشتر از اون گریش گرفته بود که میخوام واکسنو بزنم. خیلی اوضاع داغونی بود. اونا هم نزدن بخاطر حس بچه.

رفتیم فروشگاه فسقلی جایزشو بخره و وقتی شازده فهمید جایزه ای در کار نیست حالش بدتر شد و بازم همسری گل کاشت!! نمیشدم جلو بچه ها چیزی بهش گقت. فقط گفتم بشینه تو ماشین تا خودم با بچه ها برم فروشگاه. فسقلی جایزشو انتخاب کرد یه تلسکوپ برداشت به شازه گفتم جایزتو الان انتخاب کن هفته بعد میریم واکسن میزنیم و میتونی بیایی انتخابتو بخری ولی الان نمیشه. قبول کرد. بعدم بغلش کردم کلی باهاش صحبت کردم که از این جریانا چی یاد کرفتی و چطئری میتونست باشه امروز اگه به حرف مامانت اعتماد میکردی و درد هم برای رشده و اینااااا

یه بار تو کتابی خوندم که هر بار بچه حالش خوب نیست و به قول خودمون بداخلاقی میکنه بهترین فرصت برای نزدیک شدن به بچنه که هم از تو انرپزی بگیره هم بهش بهش یاد بدی هم بدونه تو کنارشی و میتونه رو تو حساب باز کنه.

اوضاع آروم شد برگشتیم ماشین باز همسری شروع کرد و حال بچه رو خراب کرد. رسیدیم خونه همسری گفت میره بیرون آروم شه نیومد خونه. شازده هم دوید اتاقش تنها باشه رفتم پیشش بغلش کنم گفت مامان میدونم میخوای کمکم کنی ولی میخوام یه کم تنها باشم و گریه کنم. تنها موند گریشو رد برگشت.

برا شام هم با تن ماهی سبزی پلو درست کردم و قبل دم گذاشتن کلی زیره پاشیدم رو برنج. اینجوری خیلی عطرش پخش میشه. بچه ها دوسش داشتن. همسری هم برگشت و یه کم کتاب خوندیم و رفتیم لالا کردیم. منم که غش کردم خیلی خسته میشم این روزا.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مینو

اکتبر هم اومد!

خب چند روز پیش یکسالگی ورود ما به کانادا بود! بخاطر شرایط ایران دل و دماغ هیچ کاری رو نداشتیم هر دومون. نمیدونم چرا این همه از راه دور مسخ اخبار شدیم و هی چک میکنیم!

این روزا حسابی درگیر کارای بچه ها هستم. الویت امسالم کار روی بچه هاست و شروع برای اپلای واسه کار پیدا کردن خودم. از اونور زبان هم باید آزمون بدم که پرونده پی آر رو فایل کنم. صبح تا بچه ها رو بزارم مدرسه و برگردم میشه نه و نیم. از اونور حدود یک و نیم آشپزی میکنم و میرم دنبال بچه ها. معمولا بعدش دوست دارن بمونن تو حیاط مدرسه بازی کنن! منم مشغول کتاب خوندن میشم تا رضایت بدن برگردیم. نهارو میزنیم و تا جمع و جور کنم یه کم بازی میکنن. میشینیم پای کارای مدرسه و بازی های چهار نفره که نگممممممم چقد چقد چقد رو بچه ها تاثیر داشته!

بعدشم میزنن بیرون با بچه های همسایه روبرویی بازی میکنن. اش و اوری کوچولو که بچه ها خیلی باهاشون ارتباط گرفتن!

دیروز موقع خواب واقعا کمرک داشت میشکست انقد بدو بدو کرده بودم. همسری میپرشه چیگار مردی مگه؟ شروع کردم کل ضبح تا شب رو بهش گفتم اونم کمر درد گرفت. این وسطا دندون شازده هم کلی برو بیا داشت و هنوزم ادامه داره و وقت و انرژی زیادی میگیره. بعدش باید برم سراغ دندونای بعدیش! برای خودمم باید یه وقت بگیرم فعلا که بیمه دارم همه کارامو بکنم.

دیروز همسر دوستم حالش خوب نبود و رفتن کلینیک و اینجا کلینیک رفتن یعنی قشنگ چندین ساعت اونجا الافی. دخترشو آورد خونه ما و برای سرگرم کردنش ختی دکور هالوین رو چیدیم. پنکیک درست کردیم و برای شام هم درخواست کتلت داشت! بهش خیلی خوش گدشت ولی من رسما افقی شدم! این انژی رو بچه ها از کجا میارن.

به لطف نت هم کلا این چند هقته رو نتونسته بودم با مامانم صحبت کنم. ناهیتا با اسکایپ شماره تلقن خونشون رو گرفتم و وقتی انتظار نداشت صدام بشنوه فکر کرد ایرانم! قلبم هری ریخت برای دلش. خیلی دلتنگی میکنن مامان و بابام. دیروز یا گوگل میت حرف زدیم تصویری و واقعا کیقیت تماس و تصویر عالی بود. 

امروزم از صبح که پسرا رو گداشتم مدرسه نشستم کار اپلای میکنم هر چی که هست هم ونکور هم ویکتوریا ببینم چطوریا میشه.

این ترم کار خاصی نداشتم بخاطر فارغ التحصیلی تی ای هم نگرفتم و دلم روتین کاریم رو میخواد! از هر چی فرار میکنی دوباره دلت براش تنگ مبشه. آدمیزاد عجیبهههههه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو