ثبت لحظاتی از عمرم

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

بهمن هم تموم شد

بخش بچه ها:

این روزا به شدت وجودشون برام سرشار از خوشی و لذته. گاهی تو بازیهاشون غرق میشم و اصلن باور نمی کنم این فرشته ها مال منن و تو خونه من شادی می کنن. شاید چون این روزا حال من خوبههه اینطوریه. فسقلی از وسایل میچسبه و همه جای خونه سرک میکشه. خیلی شیطون تر از شازده هستش. شازده زیادی باهوشه به نظرم از الان که تازه دوسالشههه قشنگ حروف فارسی و انگلیسی و اعداد رو میخونه. ولی تو حرف زدن فعلا تنبله. گاهی حسادت داره و دلم براش میسوزههه عزیزکم زیادی مهربونه. نفسم برای بغل کردناش میره/

بخش زندگی:

یه کمی تنبل شدم. شاید چون همش رفتم تو تلگرام و پی کار خودم هستم. با این حال کارهای خونه رو سرو سامون میدم ولی مثل همیشه هر لحظه همه چی تمیز و مرتب نیست!!! اوضاع با همسری مهربانم خوبه. دوشب پیش صداش دراومد گوشیو بزار زمین!!! زیادی تو کارم غرق شدم . حق میدم بهش برنامه ریزی کردم فقط صبحا کارمو بکنم و بعد از ظهرا کنار خانواده باشم.

بخش کار:

فعلا که خوب پیش میره. همچنان کار ثابتم عالیه و کار دومم وقت گیره تا به ثمر برسه. فقط باید برنامه بریزم کمتر براش وقت بزارم.

خودم:

به شدت سهل انگار شدم تو نماز خوندنم!!! خیلی بدم میاد. از امروز روش کار می کنم. گاهی یه اتفاق ناخوشایند تلنگری هست برای شروع زیبای جدید. با شازده تجربه بدی رو تجربه کردیم و بعدش دنیام عوض شد. ایشاله که همینجوری بمونه و دیگه اذیتش نکنم!!!!

رفتم دانشگاه برای گرفتن اصل هر دو مدرک که اول باید لیسانس رو میگرفتم بعد ارشد رو هههه ریزنمرات رو دیدمممم دلم به حال بچه هایی که باید این همه درس رو پاس کنن سوخت!!! واقعا الان حس درس ندارمممم خوبه اون موقع تمومش کردم رفت!

این روزا حس می کنم از یه خط قرمزهایی رد شدم!!! هر چی هم فک میکنم میبینم نباید رد میشدم و هیچ علتی هم براش پیدا نمی کنم حتی ذره ای کمبود ندارم!!!! چرا؟؟؟ الله و اعلممم کمی جلوی خودتو بگیررر دختر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو