شازده دوره بلز موسیقی رو که تموم کرد یه جشن گرفتن و قرار بود با بقیه بچه ها که تو سازهای مختلف از همون اموزشگاه فارغ میشدن کنسرت داشته باشن. چند جلسه تمرین گروهی داشتن که شازده ما حالش بد بود بابت آنفولانزا ولی تمرینا رو شرکت کرد. سه تا آهنگ گروهی زدن و یه تک نوازی داشت و آخر سر هم یه لوح تقدیر گرفت که اولین لوحش بود. خب الان که نوشتم یادم اومد که چهارمین بود. شازده و فسقلی کلاس های لگو رو هم میرن و الان ترم چهارم هستن و برای سه ترم قبلی سه تا لوح و کارنامه و گواهی دارن. سعی میکنم مرتب براشون نگه دارم. فسقلی لگو رو خیلی دوست داره و واقعا چیزای خیلی عجیبی هم باهاشون درست میکنه که من اصلن به عقلم نمیرسه میتونستم مثلا این مدلی درست کنم. یحتمل از ترم بعد دیگه شازده رو نفرستم چون هیچ علاقه ای درش در این مورد ندیدم. دوست دارم طبق علایقشون پیش برن. مثلا به موسیقی علاقه داره و الان با مربی جدیدش سرعت کلاس هاش هم رفته بالا و حتی گاهی کتابو میزاره جلوش و جلو جلو جای نت های جدید رو پیدا میکنه و آهنگهایی که با بلز بلد بود بزنه رو خودجوش تمرین میکنه. با شروع پیش دبستانیش هم علاقه وافری به مداد و نقاشی و کتاب پیدا کرده و نگرانی منو رفع کرد که اگه بره مدرسه چیکار میخواد بکنه چون اصلا مداد دستش نمی گرفت. دیگه جمله ها رو هم کامل میخونه و امیدوارم تو کلاس اول خسته کننده نباشه مباحث براش. کلا عاشق اینه که زبانها رو بلد باشه و بخونه و خودم فک میکنم یه دلیل این که موسیقی رو خوب پیش میره همینه که دوست داره نت ها رو بخونه و به صدا تبدیلشون کنه. همکلاسی هاش فعلا از روی نت ها نمی تونن بخونن و نت ها رو براشون انگلیسی مینویسن.

دو روز پیش با هم خونه موندیم و با گوشی من یک سافت بازی کرد ازش خواستم بزاره کنار ناراحت شد و با اخم میگفت زنگ میزنم پلیس چون شما منو ناراحت کردین!!!