خب من پرزنتم رو انجام دادم و نتیجه خوب بود یعنی باید بگم عالی بود. بعد تموم شدن ارائه ها از استاد وقت خواستم که باهاش یه مشورتی در مورد تزم داشته باشم. ایشون جایی کار میکنن که من توش سابقه دارم و سابقه من براش خیلی جذاب بود و به کم حرف زدیم دیدم خودش اصلا تز رو بوسید گذاشت کنار و ازم رزومه خواست براش بفرستم و برای هفته بعد گفتن مجدد باهاشون جلسه داشته باشم.

از همین راه دور انرژی مثبت آدم هاش رو میبینم و از همین دور تو جمع چهارنفره کلاس آدمی هم دیدم که همین الان بخاطر همین جور آدما دارم فرار می کنم!!!  صبحپا شدم دیدم هم کلاسیم تو واتساپ پیام داده و بابت ارایه عالیم تبریک گفته.مهربووون

خلاصه که شب هم بساط حلیم رو بار گذاشتم روز قبلش مامانمی کفت خیلی وقته هوس حلیم کردن و خیلی زیاد شد!! من که صبح ساعت شش خوابیدم و همسری که از سر کار رسیدن باقی کارهای حلیم رو ردیف کردن و جمع کردیم بردیم خونه مامانو به برادرمینا هم گفتیم اومدن سر راه بربری تازه هم خریدیم. حلیم رو که خوردیم من اصلا نمی تونستم چشامو باز نگه دارم کلی هم تصمیم گرفته بودم امروز به کارام برسم که نوشتنی ها رو تموم کنم نمونه واسه روزای آخر. بدجوری هم سر درد داشتم ظهر برگشتیم خونه و یه دوشکرفتم یه چایی خوردم نشستم با همسری حرف زدن و بعدشم شامبار کذاشتمو بازم حالم خوب نبود و سردرد دیوونم کرد. بچه ها رفتن اتاف باز کردن من وهمسری هم آهنگتار انداختیم و نشستیم به کتاب خوندن و تصمیم کرفتم صبح بشینم سر کارم. سر کار دو تا کار مهم و اصلی رو انجام دادم و ایمیلا رو هم فرستادم و به کم نشستم سر پروژه دینامیک ببینم سخت نیست که!! سخت نیستا ولی انقدر فصلای درهم برهم سوال داده که یه کم حوصلم نکشید. عصرم خوب پیش نرفت ولی خب الان شروع کردم دو سه تا ویدواوی درس رونگاه کنم تا سرعت حل مسالم بره بالا.

امروز نمی دونم چم شده بود همش تو ذهنم بود یه وبفرم بزنم بکم بابا ترم بعدی شروع شد زود باشین دیگه ولی فعلا طاقت آوردم و تا این کارام تموم شن فعلا صبر می کنم و سرم خلوت شد ولی وبفرم رو می زنم.