قدرت فضای مجازی همینه که متوجه شدم با مدارک دانشگاه میتونم برم واکسن بزنم. سه روزی دو دل بودم که بزنم یا نزنم بابت برنامه های رفتن و نهایتا با همسر تصمیم گرفتیم که بزنیم و این همونه که همه دنبالشن و عاقلانه ترین کار اینه به تعویق نندازیم. مدارکو آماده کردم و راهی شدیم و برام جالب بود که چقدر مرکز واکسیناسیون علوم پزشکی شیک و مرتب و منظم بود با ماشین وارد سالن میشدیم و واکسن میزدیم. روز اول به همسری نزدن! دو روز بعد رفتیم پیگیری و مذاکره و من بمیرم تو بمیری مرامی قبول کردن و زدن.

دیشب فکر میکردم دیگه آخرین شب انتظاره و طلوع صبح بهم نوید داد که کور خوندی دختر!