این روزا هوا محشره. هر روز عصر میریم بیرون پیاده روی و تا الان فقط تو جنگل بودیم! پیاده روی داخل جنگل خیلی لذت بخشه. اون سکوت اون رطوبت هوا اون برگای جوون و سبز روشن درختا با صدای پرنده ها و هر از گاهی صدای آب آدمو مست میکنه. طبیعت خیلی منو به وجد میاره و من خوشبختم که افتادم تو معدنششششششش

 

برگشتم آفیس و قراره سه روز در هفته رو افیس باشم بخاطر یه سری کارای تیمی! وارد یه تیم جدید شدم و هر از گاهی بهشون کمک میدم. نمیدونم چرا این تیمو خیلی دوست دارم خیلی بهم میچسبه با اینکه کاراسون سخت تر و زمانبرتره! در حدی که تیم خودم برای سه شنبه یه کاری داشت که باید انجام میدادم و همون روز تیم جدید فیلد ورک داشت و گفتم میام اون یکیو حالا شب تو خونه وقت میزارم!

 

یه آزمونی باید بدم که منبعشششش پر از اصطلاحات حقوقیه!یعنی قشنگ حس یه کند ذهن بهم دست میده وقتی یک ساعت طول میکشه یه صفحه رو بخونم! دیروز و امروز سرم خلوتبود شروع کردم بخونمش و نمیدونم میرسم به آزمون انتهای ماه می یا نه! اگه نرسم آزمون بعدی سپتامبره و تابستون کوفتم میشه😄 حالا دو هفته بخونم ببینم پیشرفت چطوریاست بعد تصمیم بگیرم ثبت نام کنم یا نه که به احتمال زیاد ثبت نامش کنم. یکماه فشرده بخونم بهتر از اینه که پنج ماه واسه خودم بساطش کنم. تمومش کنم برم سراغ کامپتنسی ریپورت که واسه خودش غولیه

امروز رفتم فرودگاه دنبال یه خانومی که از ایران میومد! شگفتی هاش از طبیعت اینجا خیلی تو چشمم بود. دقیقا روزای اول که منم اومدم همش میگفتم آخه چرا اینجا اینقدر خوشگلههههه. کلی فیلم گرفت تو راه بفرسته برای مادر و همسرش

پشت بندش هم با همسری رفتیم بیرون خرید داشتیم که تا ده شب کشید! له بودم له! بیرون از خونه بودن منو له میکنه. رسیدم مایع کوکوسیب زمینی داشتم از دیشب سرخ کردم واسه نهار پسرا و پریدم دوش گرفتم و الان تو تخت و میخوام غششششش کنم تا صبح