روزهای خیلی خوبی رو میگذرونم

حالم از درون خیلی خوبه

خیلی چیزا دلیلشه

ورزش

تفریح

تغذیه سالم

وقت گذرونی با پسرام

کارم

کم کردن اطرافیانم

کم کردن تعارف های کلیشه ای اگه واقعا اذیتم میکنه

روراست بودن با خودم

و از همه مهمتر روتین روزانه

من هر بار به عقب نگاه میکنم روزایی از زندگیم که روتین داشتم جزو بهترین روزایی هست که حس خوبش رو هنوزم میتونم به یاد بیارم. روتین داشتن باعث میشه تسلط به زندگیت داشته باشی و همین تسلط باعث حس رضایت قوی میشه که اوضاع تحت کنترله.

امروز بعد کارم اشپزخونه رو مرتب کردم ظرفا رو شستم برای شامم به شدت دوست داشتم نون پنیر گردو بخورم که اگه هر روزم بخورم ازش سیر نمیشم. بعدش یه چایی و خرما زدم و همزمان فسقلی تو خونه مهستی پلی کرده بود. کل فرشای سرویس رو انداختم لاندری تمیز شه و خودم رفتم یه پیاده روی تند. برگشتنی دلم برای پسرام تنگ شد. نمیدونم چرا انقدر دلتنگشون میشم. حس میکنم همش چندساله دیگه دارمشون و بعدش وارد دنیای خودشون میشن و لحظه های با هم بودنمون داره از دستم سر میخوره و هدر میره. برگشتم سریع خونه شمعا رو روشن کردم و نشستیم با همدیگه حرف زدن‌. یه کمم با هم فیلم دیدیم و وقتی ورزش میکردم فسقلی هم همراه من انجام میداد.

الانم تو تختشونن بخوابن و من کنارسون نشستم و میخوام ادامه کتاب جاناتان مرغ دریایی رو براسون بخونم که هر شب یه بخشیشو میریم جلو.

دویدن انقدر عادتم شده که شبا هیجان دارم صبح بشه برم بدوم