اون اوایل که کرونا شروع شد محل کار من خیلی خوب مدیریت کرد. اکثرا دورکار شدیم و الویت رو دادن به اونایی که بچه کوچیک دارن یا بیماری زمینه ای دارن. یه کم بعد گفتن دو روز در هفته بیایین و کم کم که کرونا بیداد کرد گفتن تمام وقت بیایین. واقعیتش روزهای دورکاری کرونا بازدهی من خیلی بالا بود و کیفیت زندگی هم عجیب مورد رضایت من و همسرم بود.به جایی رسیدیم که همسرم حتی پیشنهاد دادن کارو بی خیال شم. یعنی انقدر که خوب پیش میرفتیم. بزرگترین اتفاق زندگیم در مسیر مهاجرت هم صدقه سری همون دوران شد!

الان مجدد دور کار شدیم و من قرار شده دو روز در هفته برم سرکار. میانترمام و تکالیفم تموم شدن و این یعنی حجم زیادی از کارای ترم تموم شده. فقط مونده پروژه نهایی که باید ده روز بعد تحویل بدم و اصلا شروع نکردم.

صبح که اول هفته بود و شنبه هی به خودم روزای دورکاری قبلی رو تلقین میکردم فایده نکرد که نکرد. کلا امروزم بی خیال شدم و از فردا سعی میکنم برنامه دقیق برای ساعت هام بنویسم و این پارت اخر ترم رو هم با موفقیت تموم کنم. 

عصر با استادم جلسه داشتم و شاکیه که ترم تموم شد و موضوع تز من مشخص نشد! بهش قول دادم پروژو رو سابمیت کردم فول تایم بشینم پاش.

بدیش اینه تو فضای مجازی ولم و بعدش عذاب وجدان میگیرم که چرا همچین کردم.

از فردا هر شب گزارش کار روزانمو مینویسم که این ده روزم به خیر و خوشی تموم کن.

اولین قدم چیه؟؟؟؟ پاک کردن اینستاگرام از گوشیم!!!