یه سری تجربیات رو باید ثبت کرد تا درسی که ازش یاد گرفتی رو فراموش نکنی.

من آدمی هستم که خودمو درگیر خاله زنک بازیا نمیکنم. خلاصش میشه خاله زنک بازی! اگه یکی در مورد نفر سوم پیش من حرفی بزنه گلایه ای بکنه برای اینکه خودمو درگیر نکنم همیشه فاز درک کردن میگرفتم و دیگه نهایت میگم بالاخره هر کسی یه طوریه! ولی امروز یاد گرفتم اگه واقعا با حرف طرف مخالفم و میدونم اشتباه برداشت کرده مستقیم نظرمو بگم و اگه بحث خواست ادامه پیدا کنه بگم که واقعا دوست ندارم درگیر این ماجرا بشم.

هیچ وقت از این اخلاقم نخورده بودم تا امروز! اونم تو شرکت! وقتی طرف بارها و بارها داره از نفرسوم پیش من گلایه میکنه باید حواسم به نشونه ها میبود که این ادم ادم حساسی هست در حالت خوبش! و یا ادم مشکلات داری هست و همش توهم توطیه داره. و امروز قشنگ مستقیم با خودم کانتکت داشت که من توطیه ای چیدم و اصلا نمیدونستم جریان چیه و از چی ناراحته! از اونجایی که برام مهم بود باهاش صحبت کردم ولی سر حرف خودش بود و منم که نمیتونم خودمو درگیر اینچیزا بکنم ادامه ندادم. واقعا نیازی به توضیح بیشتر نمیدیدم. استتوسم رو افلاین کردم که نتونه تماس بگیره. جریان رو با مدیر پروژه هم در جریان گذاشتم که خودش هندل کنه. ولی از این جریان یاد گرفتم که به بهونه درگیر نکردن خودت بهای سنگین تری نده! که اجازه بدی طرفت خودت رو در مظن اتهام قرار بده! حالا فردا صبح مطمینم ادامه میده و تصمیم دارم بگم که نیازی به توضیح و بحث بیشتر نمیبینم! 

واله من مسیول مشکلات و برداشتای شخصی تو نیستم که! اونم تو محیط کار!