فعلا روش نوشتن ساعت هام برام کار کرده و مجبورم میکنه کارامو انجام بدم! چون دقیقا باید بنویسم تو هر تایمی چیکار کردم و کلی گویی نمی کنم و همین باعث میشه واسه اینکه بنویسم چیکار کردم حتما یه کاری انجام بدم.

امروز دورکارم و صبح ساعت هشت با صدای اومدن همسری بیدار شدم. تا دست و صورت بشوریم و مسواک بزنیم  (همه رو باید ضربدر سه کنیم خودم و دوتا پسرا!) همسری یه املت مشتی بار گذاشتن. بعد صبحانه و جمع کردن میز رفتن با بچه ها کمی بازی کردم. همسری چایی دادن خوردیم. حالا همسری با بچه ها بازی می کنن و منم اومدم اتاق کارو شروع کنم. بریم 9 تا پاراگراف امروزو تموم کنیم.

 

09.30  کار رو شروع می کنم با اولین پاراگراف امروز.

.

10.45   چهار پاراگراف رفتم جلو. دارم خوب پیش میرم. وسطا یه چایی با شکلات خوردم . بچه ها راهی شدن برن بستنی بخرن. و من همچنان پشت لپ تاپم بودم. میرم که ادامه بدم. امروز نهار پختن هم نداریم و غذامون گزارش هفتگیه!

.

11.00  یک پاراگراف هم رفتم جلو. رسیدم به کانکوژن و نیاز به استراحت دارم. میرم یه کم رفرش مایند و برگردم با کانکلوژن.

.

11.29  اوه چقدر هوا گرمه پختمم با اینکه کل پنجره رو باز گذاشتم. رفتم لباس خنک پوشیدم. یه ظرف میوه شستم دور هم خوردیم. بعدش نی نی هامو خوردم. پشت بندشم اونا من خوردن! یه کم بازی فیزیکی کردیم. کرم ویتامین سی زدم به لپ های محترم!  موهامو شونه کردم و بالا بستم که گرمم نشه. الان نشستم پای لپ تاپ ادامه پاراگراف ها!

.

11.45  اومدم بگم من از ساعت قبلی که اعلام کردم میرم سراغ پاراگراف هام گیر افتادم تو فضای مجازی! دوستم یه پیام داد بهم که خیلی لطف کرده بود کاری برام انجام داده بود و نمیشد همون لحظه جوابشو ندم بعدم حرف زدیم تا الان!

.

12.15  هنوز نتونستم پاارگرافو شروع کنم.چرا؟ همسری درخواست آیس کافی دادن. قهوه ته کشیده بود و منم با هات چاکلت قاطیش کردم غلظتش حفظ شه. مزه جالبی داشت. بعدشم شازده اومد اتاق با هم حرف بزنیم پشت بندش فسقلی اومد یه کم بازی بازی کردیم تا الان. من ساعتا رو برم اصلاح کنم همه رو با ساعت اونور آب ثبت کردم! خب دیگه واقعا برم رو پاراگراف ه تایم بعدی گزارش کارشو بدم.

.

12.38  یک پاراگراف تمام شد ادامه میدم کارو.

.

1.05   خب تا الان کار کردم و یه مقاله هم خوندم کمی اصلاحات انجام بدم. فعلا برم سراغ خریدایی که همسری کردن و نهار بچه ها.

.

2.24  نهار خوردیم. مسواک زدیم. نشستیم یه کم حرف زدیم. یه کم با بچه ها بازی کردیم و یه شیرینی خوردیم و اومد پای لپ تاپ. بریم شروع کنیم کارو.

.

3.50  خب کل کار تمام شد. من نه تا پاراگراف هم برای فردا داشتم و نمی دونم موقع کار کجا یادم رفته بود تیک پاراگراف ها رو تو پلن برنامه ریزم بزنم که زودتر تموم شد. بسی خوشحال شدم. حالا جالبه انقدر جذبم کرد که میخوام امروز یه چند بار هم داستان وار مقاله رو بخونم و از فلوئنسی ماجرا مطمین شم. فردا رو هم میزارم برای ریوو کردن چند تا مقاله و استفاده از استایل جملات کانکلوژن و دیسکاژنش تو مقاله خودم.

.

از اونجاییکه قیمت یه سری از لباسایی که واقعا زیاد استفاده نمیشن و خراب هم نمیشن زیادی زیاد شدن تصمیم گرفتم به پیشنهاد دوستم دیوار رو چک کنم. حالا دو دست سوییشرت شلوار دیدم که به نظرم خوب بودن و قیمتا هم معقول. میخوام خرید لباس دست دوم رو برای اولین بار امتحان کنم! اگه برنامه هام یاری کنن بدم نمیاد عصر باهاش هماهنگ کنم برم ببینم لباسو. 

از فردا هفته کاری من شروع میشه و نمیرسم به مامانینا سر بزنم. عصر هم اگه برم بیرون از اونجا هم میریم خونه مامان و شام هم اونجا می مونم و خودم آشپزی می کنم که مامان جانکم کمی استراحت کنن. همینا

بریم ببینیم بقیه روز چطوری میگذرن.