خب زبان خوندن ما از فاز بیس و دانش خارج شده و وارد فاز تست و تمرین شده. از مرحله قبل دوست داشتنی تره. کلاس هم شروع کردیم ولی اونطور که ما فکر میکردیم نمیره و خودم دست به کار شدم.

یه برنامه سه ماهه شامل همه روزا درست کردم و برای هر روزش هم برنامه همون روز رو نوشتم که اگه طبق اون پیش بریم تا اول دی واسه امتحان آماده میشیم.

برای پسرا هم جدول جایزه درست کردم و خیلی خیلی خیلی برامون مفید واقع شد. مهد هم از اول مهر بهشون یه جدول داده که ماهانه باید تکمیل بشه و کمک بزرگی تو یاد گرفتن نظم و انجام کارای شخصیشون هست.

وقتی جدول خودمون رو میزدم دیوار، شازده گفت اگه بابا به کوچیکتر از خودش عصبانی شد بهشون ضربدر بده😊

همچین عسلایی داریم ما...

اوضاع و احوال این روزا خوبه فقط تو خونمون. حس گنگ و مبهمی نسبت به آینده اینجا دارم با این چیزایی که هر روز رو میکنن مثل کسی میمونن که میدونن اوضاع خرابه ولی بهدجای فک چاره اساسی از هول و هراس بدتر دامن میزنن به این آتیشی که روشنه.


جالبه شونصد هزار تا پست راجع به پاییز گذاشتم بسکه میمیرم براش