نیم ساعتی هست رسیدم خونه! یه کم ذهنم درگیره! سریع لباس عوض میکنم با بچه ها حال و احوال میکنم میپرم آشپزخونه شام درست کنم. آشپزیو خیلی دوست دارم و به همسری گفتم نپزه خودم بیام ردیف کنم! یهو دلم لوبیا پلو خواست فک کنم بیش از یکماهه که اصلا برنح و غذاهای این مدلی نخوردیم. زعفرون دم میکنم و تند تند غذا رو میپزم. تو ذهنم فک میکنم بشینم محتویات ذهنم و درگیری هامو بیارم رو کاغذ ببینم چی به چیه! همه ظرفا رو هم میفرستم تو سینک! من که اشپزی میکنم دیگه دست به ظرفا نمیزنم همسری زحمتشو میکشه و دارم فک میکنم قبلا که همه کار رو خودم میکردم چقدر گناه داشتم😃

غذا رفت دم بکشه. ماست خیار درست کردم زیتون و تربچه خرد کردم و میزو چیدم و منتظر لوبیا پلوی خوشمزه هستم.عادت کردم به کم غذا خوردن و خیلی عالیه!

خلاصه کتاب آیین زندگی رو میزنم بیاره بخونم به دلم نمیچسبه! یادمه یه زمانی خوندمش که حالم واقعا بود و چقدر برام شفا بود اون کتاب!! 

غذا رو بخورم و بشینم ذهنمو خالی کنم رو کاغذ!!

صبح مدیر یه گروه دیگه اومد گفت که یه سازه خاصی داره و میخواد من روش وقت بزارم. هیچی هم در موردش نمیدونست چون خودش سازه نیست! یه کم ذهنمو درگیر کرد چون یه ددلاین سه روزه داشت و خودشم هفته بعد رو کلا میره ونکور! قشنگ دارم تفاوت شرکت بزرگ و کوچیک رو میبینم! تو شرکت بزرگ خودتی و خودت! رها میشی و باید کارو یه جور جمعش کنی. تو شرکت کوچیک هزار تا آقا بالاسر هست و واقعا دیگه یه جایی رو مخ میرن و سیستم من حداقل اینطوری نیست!

آشپزی که کردم حالم بهتر شد با خودم حرف زدم و گفتم این همون چیزیه که میخواستی! اینجا همونجایی هست که میخواستی باشی. تجربه های جدید! چالش های جدید و فیلد مورد علاقت. پس برو حال کن با فرصتی که داری! همه چی اولش سخته! نهایتش نمیتونی و یه جاهایی سوال داری! اونجا ها رو با فرضیات کارو میبری جلو و نهایت فرضیاتتو از یکی میپرسی! شیرجه بزن تو استخر!

 

این همه صبر کردم ویکند شه و با این شرحی که دادم ویکندی در کار نیست و باید بشینم یه چندتا استاندارد رو بخونم که موقع کار سرعتم بابت گشتن گرفته نشه! 

برنامه هامون خوب پیش میرن جز پیاده روی که حسابی این هفته برف داشتیم و امروز هوا بهتر شد و دارن آب میشن! اشتراک یه اپ یوگا رو گرفتم و خیلی باهاش حال مبکنم. اولین تجربمو و من اصلا فک نمیکردم یوگا یه جاهایی از بدنتو درگیر کنه که اصلا نمیدونستی اونجا وجود داره! 

خوب دم کشید غذای دوست داشتینیم.