هفته هفتم کمی درگیر بودم برای پیدا کردن خونه واسه همکارم و چت کردن باهاشون که خب خیلی وقت گیر بود خصوصا بخاطر فاصله زمانی ایران و کانادا که میافتاد تو تایم کاریم و متاسفانه بازدهی کاریم این هفته خیلی پایین بود. 

از طرفی برای خودمونم دنبال خونه بودیم و اونم این هفته زیادی وقت گیر شد ولی خب مجبور بودیم روش وقت و انرژی بزاریم بفهمیم چی به جیه.

برای جبران کم شدن بازدهیم خب ظهرا نرفتم پیاده روی و مشغول کارم شدم. عصرا هم همسری شلوغ بودن و یا نرفتم یا نیم ساعت رفتم. ولی وزنه رو زدم هر روزش و تغذیه هم سر جاشه همچنان سالم خوری و امروز روی وزنه عدد ۵۴ رو دیدم. البته که تازه امروز دیدمش و زمان میبره رو این وزن استیبل شم. ظاهرم خیلی خیلی فرق کرده و از ذوقم چندتا لباسمو که تنم نمیشدن امتحان کردم و عالی بودن! از اون طرف خب شلوارای روزمرم گشاد شدن. دوتاش که کلا قابل پوشیدن نبودن مابقیش با کمربند اوکی هستن. به شدت راضیم از اینکه بالاخره فهمیدم باید حواسم به بدنم و خورد و خوراکم باشه.

جبران کم بازدهی هفته رو ویکند انجام دادیم. پیاده روی های قبل طلوع صبحگاهی و ورزش. امروزم رفتیم دان تاون پیاده روی و کلا نگاهم بهش عوض شده و الان دوسش دارم و بدم نمیاد اونورا خونه پیدا کنیم‌. متاسفانه نتونستیم به اصرار بچه ها غلبه کنیم و بعد مدتها کشوندنمون بیرون غذا بخوریم و من تقریبا میتونم بگم نخوردم! کلا نگاهم به غذا عوض شده. برا بچه ها هم فقط یه آپشن فیله مرغ رو گذاشتم رو میز که چرت و پرت نخورن.

همکارم و خواهرشون فردا میرسن و پاشدم یه کم خونه رو مرتب کردم که اگه شرایطی پیش اومد که بیان اینجا خونه مرتب باشه.

و

مزه این روزها سس پستو که مستم میکنه لامصب. امروزم قرمزشو پیدا کردم و دیگه رسما دیوونش شدم.

لانگ ویکند خیلی زود تموم شد و میتونم بگم دیروز یه کم استرس یه پروژه ای رو گرفتم که من نفر اصلی انجامشم و تا حالا اینکارو انجام ندادم. ولب پروژه هیجان انگیزیه و استرسم بخاطر ندونستنه. فردا میشینم سرش ببینم میتونم مثالی پیدا کنم که راحت بتونم استانداردها رو فالو کنم یا نه.

بریم برای یه شروع پر انرژی که هفته کوتاهی داریم و از همین الان ویکند بعدی جلو چشمه😊