مدتها بود دوست داشتم برای خودم کار کنم. اینکه کار مال خودم باشه بشینم تو خونه پشت میز و کنارم ماک قهوه داغ باشه و مشغول بررسی کار خودم باشم یکی از فانتزی هام بود و بارها تو ذهنم تصورش کرده بودم. کارای زیادی به ذهنم رسید که این تصویر واقعی باشه ولی یه جای دلم دوست داشتم تو کارم مردم رو ببینم. به نظرم هر چی افراد مختلف بیشتری ببینی همونقدر تجربه و زندگی و مهارت کسب میکنی. تصمیمم رو گرفتم و دلو زدم به دریا. بله کسب و کارم رو با سرمایه کم شروع کردم. مزون خانگی با سبک خاص خودم. شروع کار خیلی وقت گیر بود برای تبلیغات و سایر موارد طوری که قشنگ تو چشمام خستگی و شب بیداری پیدا بود. ولی این خستگی شیرین بود کار کار خودم بود خودم شروعش کردم و همسری واقعا واقعا واقعا مشوق و حامیم بود. همون اول کاری از افراد مختلف فاز  منفی و اعصاب خرد کنی گرفتم و همون وسطا هم اول کاری دو تا پیشنهاد همکاری داشتم. با هر هراسی بود اولین شوی لباس رو برگزار کردم. راضی بودم از نتیجه و دقیقا دو روز بعد از اولین شو با همسری و شازده و فسقلی زدیم به جاده و جنس جدید اوردم و دومین شو برگزار شد بهتر از قبلی. دارم تغییر میکنم. تجربه کسب میکنم. تا الان خوب بوده ولی نمیخوام بهش کوتاه مدت نگاه کنم چه خوبیش و چه بدیش. حداقل افق یکساله رو برای بررسیش در نظر میگیرم.