بعد از خواندن کتاب "ماندن در وضعیت آخر" که خوندنش رو توصیه میکنم و قراره مجددا دوباره بخونمش، و در راستای اثری که روم داشت صبح روز جمعه بیدار شدم یه صبحانه سبک خوردم و راهی پارک بانوان شدم برای پیاده روی.

محیط این پارک رو خیلی دوست دارم به شدت زیباست خصوصا که الان خنکای پاییری هم داره. لباس ورزشی تنم کردم و یه دور مسبر جنگلی رو پیاده روی کردم. دور بعدی رو دویدم و در نهایت یه دور با ستهای ورزشیش مشغول شدم و تصمیم دارم ادامه بدم.

بعد زایمان دوم تو خنکای فصل بهار با پسر بزرگم رفتیم اونجا پیاده روی و به قدری بهم مزه داده بود که تصور صحنه هایی که اونجا دیده بودم باعث خوشی و آرامشم تو لحظاتی میشد که اراده میکردم و تصور میکردم. میخوام صحنه های زیبای زندگیم رو زیاد کنم و هر وقت دوست داشتم تصورشون کنم. مثل صحنه ای که برای اولین بار کعبه رو دیدم. مثل صحنه طوافم. نثل روزای شادی تو محمودآباد . مثل پیست دوچرخه سواری جنگلیش...