یه مدته تصمیم گرفتم رو زبان انگلیسیم کار کنم در حدی که بتونم روون بخونم و رون حرف بزنم و وقتی کارم لنگ سایتای خوشگل موشگل خارجکی میشه یا وقتی جوابمو مجبورم از یه متن لاتین پیدا کنم هی دم به دقیقه آویزون دیکشنری نشممم. 
عصری شهرزادمونو دیدیم. شاممون رو خوردیم و بازیمونو کردیم و خونه رو واسه فردا صبح دسته گل کردیم و نشستیم به این آرزومون جامه عمل بپوشونیم. دوتا مداد و دفتر مثل همیشه دقیقا شکل هم دادم دست پسرا و خودم افتادم رو کتاب زبان و به خودم اومدم دیدم پسرا محل سگ به دفتر و مدادشون ندادن و دوتایی پشتم نشستن و الاغ سواری میکنن بلانسب و چه سروصدایی راه انداختن... یعنی همچین رفته بودم تو بحر آمال و آرزوهام و با جوگیری تمام زبان میخوندم که انگار شب امتحان تافل هست امشب...