دیروز هر کاری کردم نتونستم بشینم پای کار یعنی حتی سریال هم نشستم نگاه کردم!! شبم نمی دونم چی شده بود که هم کمر هم پا درد داشتم یه پتو کشیدم دراز کشیدم رو مبل کنار رادیات و مشغول کتاب خوندن شدم. به زور پاشدم مسواک زدیم ظرفا رو چیدم ماشین و رفتیم لالا.پرده رو دادم بالا نور چراغ خیابون بیافته رو تخت و کتاب بخونم. گوشی رو هم گداشتم رو 6 صبح و تو سالن که حتما زنگ خورد بیدار شم.

صبح زود کارمو شروع کردم و وقتی هوا روشن شد دلم خواست بخوابم اصلا از اینکه این فرصتو دارم تو خونه و تو تختم باشم دوست داشتم بخوابم وگرنه که خوابمم همچین زیاد نبود. بیدار شدم ساعت 10 بود. صبحونه خوردم یه کم کار کردم بچه ها بیدار شدن و تصمیم گرفتم برم خونه مامان تا عصر اونجا تمرکز کنم و تموم کنم. قشنگ استرس رو گرفتم که دیر شروع کردم و حجم کار زیاده. اونجا هم موفقیت آمیز نبود و مامان کلی کار داشتن و منم کمک کردم و حتی کیک هم پختیم!!!

رسیدم خونه دو ساعتی کار کردم بعدم آخرین جلسه کلاسم شروع شد و استادش قرار شد فردا پروژمونو بهمون بده! یه کم خودمو جمع و جور کردم که تا ساعت دو شب امشب کار می کنم فردا هم چهارشنبست و میرم سرکار تو اتاق تنهام می تونم تمرکز کنم پنج شنبه رو هم دارم. پس بی خودی بهونه نگیر سنبلش کنی و خوب از آب درش بیار!

به همین زودی ترم تموم شد!!!

نتایج تا اینجا عالی بوده