خوب امروز رسما همه پروژه ها رو سابمیت کردم و همه چیه این ترم تموم شد. سخت نبود و خیلی زود گذشت. برای ترم بعد میخوام فقط یه کورس بردارم چون تی ای هم هستم ممکنه نرسم خصوصا که ممکنه ترم بعد جابجایی هم داشته باشم.

مامانم از دیروز چند بار زنگ زدن برا احوالپرسی و آخر سر امروز گفتن حتما بیایین و واقعا ندیدن بچه ها اذیتم می کنه. منم بهشون گفتم ساعت چهار میاییم و چند ساعت میشینیم تا قبل ساعت نه بتونیم برگردیم بابت محدودیت تردد کرونا. یه ماهی بود نرفته بودیم خونشون.

نشستم پروژه رو نوشتم و تموم شد و خیلی سرسری یه نگاه بهش انداختم و با اینکه ددلاینش فردا بود سابمیتش کردم و دقیقا از زمان ارسال حس کردم باید بیشتر روی ویرایشش وقت میزاشتم. عجله کردم چون اگه به مامان یه ساعتی رو بگم باید دقیقا همون ساعت اونجا حاضر باشم وگرنه انقدر پشت سر هم زنگ میزنن که من اصلا استرس می گیرم بی خودکی. نوشتم تا تجربه بشه برام برام چیزی که مایه گذاشتی نزار مرحله آخر بابت عجله خراب بشه. این بود که بعد رسیدنم نشستم یه بار متن رو کنترل کردم و دو سه تا غلط املایی و دو سه تا هم گرامری داشت و یه جا هم رفرنس یادم رقته بود. مجدد ایمیل کردم به استادم و خواهش کردم قبلی رو نادیده بگیره.

و اما رسیدیم خونه مامان، برادرمینا هم اومدن به عشق دیدن بچه ها ولی برادرزاده هام نیومده بودن. یه کم بعد مامان گفتن برم دنبالشون بیارمشون. من و همسری با هم راهی شدیم و سر راه رفتم برای فسقلی هم یه شلوار راحتی خریدم چون به هوای یه ساعت نشستن رفته بدیم و فسقلی با جین راحت نبود. برا جایزه خودمم رفتم یه خط چشم ماژیکی خریدم که دقیقا همون رو روزای اول ازدواج خریده بودم و خیلی حس قشنگی داشت و یه رژ.

بعدشم تا شام حاضر شه نشستیم موهای مامان رو کوتاه کردیم که نرن آرایشگاه و بعدشم رنگ واسشون گذاشتیم و شبم فقط به خنده و حرف و شادی گذشت و همزمان چک کردن ایمیل!!!!

آخر شبم چون ساعت نه رو گذشته بود نمی دونستیم چیکار کنیم و نهایت ماشینو گذاشتیم موند خونه مامانینا و با اسنپ برگشتیم. یه دوش گرفتم نشستم فایلو ویرایش کردم و فرستادم استادم. از فردا هم باید یه برنامه بچینم و مفاله ها رو حسابی بخونم تا به قولی که به استادم دادم عمل کنم و قبل شروع ترم موضوع تز رو بزارم رو میز استاد جانانم.

خدایا میشه ویزامو زودتر ردیف کنی لطفا؟؟؟