خب رسما ترم زمستون شروع شد و امشب اولین سمینارمه. این ترم فقط یه کورس برداشتم که با خود استادم هست و هدفم فقط و فقط اینه تز رو به یه جایی برسونم باهاش. خب شکر خدا کلاسا صبح زود هستن و مثل ترم پیش نصف شب نیستن. ترم پیش واقعا اذیت شدم بابت کلاسای دو نصف شب.

کارای تزم هم خوب پیش میره و داره کم کم به سمت تکنولوزی میره که عاشقشم!!!

چالش ورزشم خوب پیش میره با دوستان و عصر که میشه گاهی شیطونه میخواد گولم بزنه ولی برا اینکه بفرستم تو گروه خودمو مجبور می کنم پاشم و ورزشمو بکنم و گزارش رو بفرستم تو گروه.

برای تمرکزم به راه خوب پیدا کردم اپ فارست رو نصب کردم و گذاشتمش رو پنجاه دقیقه و میرم سراغ کارم و تو اون اون تایم گوشیرو میزارم رو فلایمد. دیروز عصر که اولین روز استفاده بود بدون دردسر سه راند رفتمو شب با خودم به حساب کتاب کردم دیدم اکه به ساعت در میون با این اپ برم جلو در یک روز حدود هشت تا پنجاه دقیقه می تونم کار کنم یعنی یشه روزی بیش از شش ساعت. و تصمیم گرفتم شروعش ساعت هفت تا هشت صبح باشه. امروز خوب پیش رفتم هم تمرکز داشتم هم اصلا خسته نشدم.

خب این ترم اولین تجربه درآمد دلاریم رو خواهم داشت و بیشتر از بعد مالیش اینکه برا بچه های لیسانس قراره درس بدم یه کم برام هیجان انگیزه. خیلی دوست دارم تو محیط دانشگاه باشم و از هر بهونه ای برای رسیدن بهش استفاده می کنم.

با این اوضاعی که ویزا در پیش گرفته احتمالا سوییچ کنم دکترا شرایط اوکیه و فقط باید سعی کنم کار الانم رو پیپر کنم بفرستم بره واسه ژورنال که اگه مجبور شدم سوییچ کنم دکترا دیگه مشکلی نباشه.

من همچنان منتظرم. بچه هایی که لند کردن میگن از این فرصتیکه تو ایران داری و پیش خانوادتی لذت ببر. آدمیزاد همینه همش دنبال چیزی هست که نداره. ظهر داشتم فکر میکردم اگه قرار باشه از مادرم خداحافظی کنم چه حالی خواهم داشت تصور اینکه من می دونم آخرین باری خواهد بود که می بینمشون و ایشون نمی دونن این دوری ابدی خواهد بود مو به تنم سیخ می کرد.