به طرز وحشتناکی امروز انتظار اذیتم میکرد. صبح مقاله جمع شد و آخرین ویرایشو فرستادم و اگه استاد جان بازم ایراد در نیارن میره سابمیت بشه.

تو اتاق کارم بودم که استاد یکی از درسا که براش تی ای هستم زنگ زد به واتسابم و من تو اتاق تنها نبودم و جواب دادم. انگلیسی صحبت کردنم باعث تعجب هم اتاقیم شده بود! 

دم دمای پریود هستم و خیلی خوشحالم اخلاق سگی ندارم. عصرا اجازه میدم پسرا برن بیرون بازی و دوچرخه و احساس می کنم چقدر بزرگ شدن!

ظهر آب دوغ خیار خوردیم برای نهار انقدر که گرم بود و واسه شام عجیب هوس قورمه سبزی کرده بودم و خوش شانس بودم یه بسته سبزی قورمه داشتیم. ردیفش کردم و خیلی زیاده روی کردم تو خوردنش ولی بسیار چسبید.

امروز روز بدون تلویزیون بود یه روزایی رو تعطیلی میدیم و اصلا تلویزیون روشن نمی کنیم. خونه آروم و ساکت میشه و بچه ها به مشغله های قشنگی جذب میشن.

همسری شیفت شبن. بچه ها مشغول کتابشونن منم رفتم حیاط کمی به آسمون نگاه کردم و هواپیماها رو دنبال کردم و بعدش تصمیم گرفتم دراز بکشم همونجا گردنم درد نگیره. کمی آسمان گردی کردم اومدم دو سه تا ایمیل داشتم جواب دادم و میخوام بشینم دیسکاشن های این هفته رو رویو کنم و نمره بدم. دستم نمیره بازش کنم صفحه رو.

صدای بچه ها بلند شد. نمی دونم چرا این فسقلی ما این همه زورگو هست و امون شازده و من رو بریده. 

عجب پست شلم شوربایی شد. برم ببینم چیکار می تونم بکنم با این برگه ها!