حدود یکماه گذشت و به نظرم یه کم زیادی رو روال افتادیم و کلا فعلا فیلمون یاد هندوستون نکرده. بچه ها مرتب میرن مدرسه و تقرییا عر دو هفته یه لانگ ویکند دارن. همسری مرتب میرن سرکار و منم لیست انجام کارام یکی یکی تیک میخورن. 

چند روز بود حال و هوای هالوین بود اینجا و دیروز عصر که با بچه ها و دوستم از ساحل بر میگشتیم کلی بچه دیدیم که با هم میرفتن دم خونه ها و شکلات میگرفتن. ‍‍بسرا هم رفتن لباسای هالوینیشون رو بوشیدن و قاطی بچه ها رفتن. منم تو خونه بودم و چند نفری در زدن برا شکلات که شکلات دادم بهشون و رفتن. شب برای اولین بار رفتم مهمونی ای که فقط ایرانی ها توش نبودن. تجربه خیلی خوبی بود و جو مهمونی رو دوست داشتم. خیلی دوست دارم چند تا دوست این مدلکی واسه دورهمی و مهمونی که کانادایی باشن بیدا کنم.