تابستون داره تموم میشه اینجا هواش شبیه اوایله پاییز شده. کمپ هم 10 روز تعطیله بعدش مدرسه ها بز میشن. دیروز از صبح زدیم بیرون که یه کم خرید مریدای بچه ها رو انجام بدیم. نمیدونم چرا اصلا نمیتونن خریدو تحمل کنن. ما بچه بودیم قشنگ جون میدادیم برامون خرید کنن:)

هر کدوم دو جفت کفش لازم داشتن برای داخل مدرسه و بیرون. بوت هاشونم که سالمه لازم نبود بخریم. شلوار و بلوز و یه بسته گنده جوراب. ایشاله که معضل جوراب تو خونه ما حل بشه! لوارم التحریر رو هم باخودشون نخریدم. یه روز دیگه میرم اونم رو خودم میخرم. یعنی دم ظهر دیگه کچلم کردن انقدر که غر زدن.

رفتیم نهارو زدیم و گازیدیم سمت دان تاون لپ تاپو بردم اسکرینشو عوض کنن! از اونجا هم گفتم بیایین بریم بی سنتر بچرخیم. باز غر غر کردن. ولی خب دسشویی رو بهونه کردم و بردمشون:) یه چرخ زدیم اونجا من که هیچی کاسب نشدم بسکه داشتم فقط بچه توجیه میکدم که حواسش پرت شه ولی همسری خریداشو کرد. دوان دوان برپشتیم رفتیم بست بای برای گوشی. اونجا رو دوست داشتن چون توش پر از وسایل الکترونیکی جذاب بود براشون. پرونده گوشی هم بسته شد! من دقیقا از گوشی ای که برای همسری خریده بودیم دوست داشتم و از طرفی میگفتم چرا دوتا گوشی عین هم داشته باشیم! گوشی همسری رسید به من ایشونم برای خودشون یه مدل دیکه خریدن. بعدم رفتیم آپتاون نشستیم و تا خود غروب بچه ها یه بند بازی کردن. بستنی خوردیم و یه کم هم اونجا چیز میز خریدم قمقمه و اینچیزا و بالاخره رضایت دادن برگردیم خونه. همینکه رسیدم قاب صورتی برای خودم و برای گوشی همسری گبس و کیس سفارش دادم و همسری مشغول ماکارونی شد و منم گوشیم رو سر و سامون دادم.

بعد شام نشستیم با بچه ها بازی کنیم که دو دست بازی کردم داشتم غش میکردم مهاجرت کردیم به تخت و تامام.