خب جمعه که بچه ها رو گذاشتم مدرسه برگشتم حسابی با خودم خلوت کردم به حرفای دلم گوش دادم خودمو بغل کردم که بفهمم ماجرا چیه و چرا نمیتونم خودمو بکشم بالا. خیلی چیزا دخیل بود توش. از جمله اسکرین شکسته لپ تاپی که همه فایلام توشه و با این که شیریشون کردم و میتونم تو لپ تاپ دیگه ای بازشون کنم ولی اون یکی لپ تاپه ورژن نرم افزارش نمیخونه و این ورژنه لایسنسش اکساپر شده و هزار تا کوفت و مضخرف دیگه ای که نمیزاره راحت کار کنم! در نهایت به این نتیجه رسیدم الان فقط سه تا مساله مهم تو کار و روال زندگیمون هست که باید تا آخر نوامبر به سرانجام برسونم. پس خودمو اذیت نکنم و بقیه چیزا رو بزارم کنار. وقتی میفهمم رو این سه تا باید تمرکز کنم ذهنم منظم میشه و اون ابر خاکستری گنده میره کنار و میتونم مساله رو واضح ببینم.

و اما مهسا امینی! چقدر دق کردم چقدر این روزا حال خونمون خاکستریه! دقیقا وقتی هواپیما رو زدن و همزمان انتقامشونم گرفتن روزی بود که من تصمیم گرفتم هر جور شده بزنم بیرون از اون خاک! سالها بود مهاجرت تو ذهنمون بود ولی هیچ وقت مثل اون روز برای من مثل یه حکم واجب نشده بود. تو ذهنم این بود که هر اتفاقی ممکنه برای بچه ام بیافته و من قدرت اینو ندارم که نزارم بشه! بچه بچه بچه نقطه ضعف همه پدر و مادرا

پروسه مهاجرت من طول کشید و ماههای آخر حس خفگی داشتم. حس این که اینجا وطن من نیست. نمیفهمیدمشون واقعاااااااااا وقتی زدم بیرون فکر میکردم هیچ وفت اخبار ایرانو دنبال نمی کتم هیچ وقت دیگه نمیزارم آرامشمو بهم بزننن ولی زهی خیال باطل دقیقا همون حسی رو داشتم که بعد جریان هواپیما بودممممممم وحشتناک وحشتناک و همین باعث شد که هی حالم بدتر شه که چرا من نباید تو کشور خودم باشم و همونجا تلاش کنم بهتر باشم به جای اینکه اینجا چندین برابر تلاش کنم که تازه بشم معادل یه شهروند معمولی اینجا

ولی ولی ولی این یه تجربه بود برام! باید بتونم زندگیمو احساسمو کنترل کنم باید بکشم بیرون از فضایی که کششش رو ندارم و واقعا داغونم میکنه

همین جریان نمیزاشت از جام تکون بخورم هر چی بود تو این دو روز سعی کردم کل کامنتا رو پوشش بدم و فقط یه مدل باید آپدیت کنم که اگه بتونم نرم افزار رو ران کنم اونم یه چک کنم گزارش ارور رو بیارم تو متن و یه پاراگراف اضافه برای نتیجه گیری و ارسال کنم بره.

فردا هم تعطیله بشینم پای اسلایدای پرزنت چهارشنبه که قشنگگگگگ کار بیخود و اضافی هست که برام دراومده