بعد مدرسه بچه ها دراز کشیدم کف سالن زیر آفتاب و شروع کردم کارهای سازه رو اپلای کردم. فقط 4 تا تونستم اپلای کنم. وسطا یکی زنگ زد برای مصاحبه فیکس کرد که کارش مدیریت پروژست ولی همین که ویکتوریاست خوبه. برای هفته بعد ست کردم. ظهرم قرار تلفنی با بانک داشتم برای تمدید کارتم که اونم اوکی شد گقتن میفرستن دم خونه کارتارو.

برای نهارم از دیروز قورمه داشتم زدم بر بدن پشت بندش چایی هم خوردم راهی مدرسه شدم. بچه ها بعدش موندن برای بازی منم شروع کردم کتاب خوندم یه ساعت بعد برگشتیم. کارای مدرسشون رو انجام دادیم و بعدش یه ساندویچ و چیپس خوردن راهی واکسن شدیم. قرار بود واسکن آبله مرعون که ایران نمیزنه رو بزنن که خانمه گفت میخوای کوید و آنفلونزا رو هم الان بزنم. اونا رو واسه هفته بعد بوک کرده بودم که دیدم بهتره الان بزنن و خلاص. فسقلی نفر اول بود و خیلی خیلی دور از باورم مستقل نشست سه تا واکسنو زد حتی یه آخ هم نگفت.

شازده ولی از ولش نگران نبود و رضایت نداد بزنن و داد و بیداد راه انداخت و فقط واکسن آبله رو بهش زدن اون یکی رو نزدن بهش بخاطر ترسش. بعدم واکش باباش خیلی بد بود به ترس بچه و بیشتر از اون گریش گرفته بود که میخوام واکسنو بزنم. خیلی اوضاع داغونی بود. اونا هم نزدن بخاطر حس بچه.

رفتیم فروشگاه فسقلی جایزشو بخره و وقتی شازده فهمید جایزه ای در کار نیست حالش بدتر شد و بازم همسری گل کاشت!! نمیشدم جلو بچه ها چیزی بهش گقت. فقط گفتم بشینه تو ماشین تا خودم با بچه ها برم فروشگاه. فسقلی جایزشو انتخاب کرد یه تلسکوپ برداشت به شازه گفتم جایزتو الان انتخاب کن هفته بعد میریم واکسن میزنیم و میتونی بیایی انتخابتو بخری ولی الان نمیشه. قبول کرد. بعدم بغلش کردم کلی باهاش صحبت کردم که از این جریانا چی یاد کرفتی و چطئری میتونست باشه امروز اگه به حرف مامانت اعتماد میکردی و درد هم برای رشده و اینااااا

یه بار تو کتابی خوندم که هر بار بچه حالش خوب نیست و به قول خودمون بداخلاقی میکنه بهترین فرصت برای نزدیک شدن به بچنه که هم از تو انرپزی بگیره هم بهش بهش یاد بدی هم بدونه تو کنارشی و میتونه رو تو حساب باز کنه.

اوضاع آروم شد برگشتیم ماشین باز همسری شروع کرد و حال بچه رو خراب کرد. رسیدیم خونه همسری گفت میره بیرون آروم شه نیومد خونه. شازده هم دوید اتاقش تنها باشه رفتم پیشش بغلش کنم گفت مامان میدونم میخوای کمکم کنی ولی میخوام یه کم تنها باشم و گریه کنم. تنها موند گریشو رد برگشت.

برا شام هم با تن ماهی سبزی پلو درست کردم و قبل دم گذاشتن کلی زیره پاشیدم رو برنج. اینجوری خیلی عطرش پخش میشه. بچه ها دوسش داشتن. همسری هم برگشت و یه کم کتاب خوندیم و رفتیم لالا کردیم. منم که غش کردم خیلی خسته میشم این روزا.