این هفته بابت تنکس گیوینگ لانگ ویکند داشتیم. یه جشنی که فقط بخور و بخوره و فامیل دور هم جمع میشن و شکر گزاری دستاوردهای سال قبلشون هست. من میخواستم مراسمای اینجوری رو تو خونه برا بچه ها زنده نگه دارم. چون میرن مدرسه از خاطراتش تعریف میکنن. باید قبول کنم که اونا اینجا دارن بزرگ میشن  و باید خاطره سازی های جشن ها تو دوران کودکیشون رو پشت گوش نندازم. مثل خودمون که خاطرات چهارشنبه سوری یا یلدای بچگیهامون چقدر تو ذهنمون موندن.

خولاصه که یکشنبه بعد صبونه تصمیم گرفتم بریم بیرون وسایل بخریم که برای شبش میز تنکس گیوینگ بچینیم. برای نهار کوفته پزیدم و موند رو اجاق که تا برگردیم اماده بشه. بچه ها هم قرار بود برا هالوین لباس کاستوم بخرن و یه کم وسایل واسه تزیین جلوی خونه.

بوقلمون درسته من تاحالا درست نکردم راستش. گفتم از آشپزخونه فروشگاهها آمادشو میخریم. دستور مابقی غذاهاشون رو از نت دراوردم. شونصدجا رفتیم بوقلمون آماده پیدا نکردیم و خامشم مطمین نبودم بتونم بپزم! هیچی رفتیم سراغ لباس کاستوم پسرا که فسقلی یه لباش شبیه گوزن خرید بامزه بود. شازده هم یه دونه از این قهرمان های انیمیشنی که اسمشو نمیدونم مرد آهنی بود یا چی.

شکلات هم گرفتیم برا روز هالوین که بچه ها میان دم در. یه کمم برا آشپزخونه خرید کردم رومیزی و لیوان و ...

تا برسیم خونه ساعت پنج عصر بود. کوفته ها رو زدیم بر بدن و دیگه واقعا فایده نداشت بشینم شام بپزم. گفتم جشنمون بمونه برای فردا نهار:(

انقدم خسته بودم چایی ریختم پریدم جلو تی وی یه سریال دیدم. همسری هم رفتن بالا خوابیدن.

روز بعدش با انرژی شروع کردم نهار تنکس گیوینگ درست کردم و میزم حسابی خوشگل چیدم و با تم پاییزی تزیین کردم و شمعی که روزای اول اومدنمون خریده بودم رو روی میز روشن کردم و بوش هممون رو پرت کرد به روزای اولمون. شروع کردیم دستاوردهای سال قبلمون رو نوبتی گفتیم و از خودمون تشکر کردیم.

چندتا هم عکس گرفتیم که داشته باشیم. پشت بندشم دوست نداشتم تکون بخورم از جلو میز همونجا چایی ریختم و با همسری نشستیم با پای کدوتنبل خوردیم و من رسما تا آخر شب هیچی دیگه نتونستم بزارم دهنم بسکه داشتم میترکدیم!

واسه شام همسری میل نداشتن و پسرا پنکیک خواستن درست کردم خوردن. نشستم آیلتس رو برای پنجم ماه بعد ثبت نام کردم که تنها تاریخ موجود برای نوامبر بود. با فسقلی ریاضی کار کردم و شازده هم یه کم کتاب خوند تا چشاش سنگین شد. حدود ۹ رفتن لالا منم نشستم یه تست ریدینگ و لیسینینگ زدم. از کتاب ۱۲ کمبریج شروع کردم روزی یه دور تست بزنم خوب میشه

 

من سالهاست اینجا خاطراتمو مینویسم و فکر نمیکردم کسی بخونه اینجا رو. دیروز دوتا سوال گرفتم یکی در مورد زبان یکی در مورد اپلای دانشگاه. برای هر دوشون یه پست میزارم که هم بتونم جواب دوستان رو داده باشم هم ممکنه اگه برای کس دیگه ای هم سوال شد این پست رو بخونن.