خب الان که دارم پست میزارم امتحان زبانم رو دادم. آفر شغلی که گرفته بودم رو اکسپت کردم و دارم با صدای شجریان چایی و باقلوا میخورم و یه آفتاب قشنگی هم افتاده روم و از این تنهایی لذت میبرم!

 

بله از اونجایی که واقعا واقعا کشش اپلای های مجدد نداشتم همون دو سه تا جابی که اپلای کردم و مصاحبه گرفتم، یکیشون رو انتخاب کردم و اکسپت کردم و تمام! من اینو بر اساس حسم انتخاب کردم. تو کل سه مرحله مصاحبه فقط حس خوب داشتم بهشون و نهایتا دلم گفت همینو برو و تا حالا هیچ وقت نتیجه اعتماد به حسم بد از آب در نیومده!

 

یه بار بزرگی از رو دوشم برداشته شد و شروع کهر رو هم برای یک هفته بعد از دفاعم ست کردم.

دنبال ماشین و خونه میگردیم! مسیر کارمون متفاوته و من باید ماشین جدا داشته باشم و اینم برا خودش بساطیه پیدا کردن یه کیس خوب که به معیارهای من بخوره! و نمیدونم حالا چرا گیر دادم سفید باشه! رنگی که اینجا نایابه:)

فعلا هدفمون اینه خونه نزدیک مدرسه بچه ها پیدا کنیم که بچه ها مدرسه عوض نکنن. الویت اول همه چی بچه هاست نباید زیاد اذیتشون کنیم. جابجایی و پیدا کردن دوستای جدید براشون سخت میشه اینجا خوب جا افتادن و نمیخوام از این کامفورت زونشون بیارمشون بیرون.

 

امروز برم واکسن دوز چهار و انفلونزا رو بزنم. بعدشم بدا خودم بچرخم و از فردا بشینم اسلایدای دفاع رو حاضر کنم.

باید یه بار برای گروهمون ارایه بدم و فیدبک هاشون رو بگیرم! میدونم وقت زیادی ازم خواهد گرفت چون سه ماهه بوسیدمش گذاشتمش کنار و امیدوارم نکات ریزش یادم نرفته باشه!

بعد دفاعم یک هفته تا شروع کار وقت دارم که باید بشینم پی آر رو فایل کنم که نمونه برای بعد!

زندگی داره کم کم نرمال میشه بالاخره!