خب اینجا دو روز برف بارید و کل زندگی تعطیل شد انقدر که این شهر برای برف امادگی نداره! کل اون هفته رو ریموت از خونه کار کردم و اگه صادق باشم صبحا هشت و بیست و پنج بیدار میشدم با الارم، لپ تاپو انلاین میکردم که اعلام حضور کنم و همونجا رو تخت واسه خودم چرت میزدم ولی خب کار اون روزو همون روز انجام میدادم!

یه مهمونی داشتم که کنسلش کرده بودم بخاطر برف و دقیقا همون روز مهمونی چنان افتابی زد که کل برفا اب شد و همه چمنا و شمشادای سبز زدن بیرون! با همسری رفتیم خرید کردیم و به مهمونا گفتیم پاشین بیایین قرار سر جاشه. فقط کی گفتم بهشون؟ حدود ساعت دو و نیم و زمان کم داشتم. ماهیچه گذاشتم و سوپ. تو فریزر بادمجون کبابی هم داشتیم که میرزاقاسمیش کردم. دیدم تایم دارم یه شیرینی هم درست کردم که عاشقش شدیم. دقیقا شبیه نون دونات میشه پوک و پفکی. اونارو هم درست کردم. همینکه میزو با بچه ها چیدیم رسیدن. سر ساعتی که قرار گذاشته بودیم. خیلی خوشم میاد اینجوری. یه سری رفیق داریم واسه شام قراره بیان یهو ساعت ده میان! نمیدونم فازشون چیه ههههه 

خیلی شب خوبی بود چقدم خندیدیم من اصلا استداپ ها و شباهنگ رو ندیده بودم. چندتا گلچین کردن دیدیم واقعا خندیدیم.

حدود دوازده شب رفتن جمع و جور کردیم و لالا. حالاحالاها مهمونی ندارم و خوبه! خیلی وقتمو میگیره. با اینکه دوست دارم همیشه مهمون داشته باشم ولی خب مهمونی رفتن رو بیشتر میدوستم:)

تعطیلات کریمس هم چسبید به اون یک هفته دورکاری و حسابی استراحت کردم. همسری هم مرخصی بود و حسابی این دو هفته حال کردیم. بچه ها که اصلا بیرون نمیان از خونه! روز باکسینگ دی رفتیم یه دور تو مغازه ها بچرخیم و تا شب طول کشید و واقعا له بودم و دلم میخواست هر چی زودتر برسم به خونه گرم و نرمم:) خصوصا که بارون هم بود و اصلا یه وضعی.

امروزم با پسرا نشستیم واسه سال جدیدشون برنامه بنویسیم و اون وسطا بیست دقیقه پیاده روی خانوادگی رو گنجوندم که بتونم اینا رو یه کم ببرم بیرون همش چسبیدن به خونه! وقتی مینویسیم و قراره بعد انجامش جلوش تیک بزنن قشنگ استقبال میکنن و انجام میدن.

الانم که کتاباشونو خوندن کارای مدرسه رو یه کم با هم انجام دادیم و خوش خوشانشونه که تایم بازیشونه! با دوتا کار اضافی، قدر اون تایم بازی رو خوب میدونن!

یه کم حس مریضی دارم پاشم دمنوش درست کنم بخوریم!