که یادم بمونه دو هفته به شدت شلوغی داشتم و چند روز دیگه تموم میشه این هفته های شلوغ ولی امروز بزرگترینش که سابمیت پروفایل اکسپرس اینتری بود تموم شد. ظهر رفتیم مدیکال اگزم. من از شرکت زدم بیرون همسری هم بچه ها رو از مدرسه برداشت اومد. از همونجا گفتیم بریم یهو ایکس ری و آزمایش رو هم بدیم. ایکس ری وقت داد واسه هفته بعد آزمایش رو همونجا واک این کردیم تموم شد! به شدت گرسنم بود سه شیشه هم خون دادم داغون شدم. به مدیرم گفته بودم یه ساعته بر میگردم ولی شده بود سه ساعت. ماشین هم که بنزین نداشت! همسری و پسرا رفتن خونه من راهی شرکت شدم و رسیدم دیدم جلست و همونجوری با فشار پایین نشستم تو جلسه که خدا رو شکر آخراش بود. پریدم پیتزامو گرم کردم و همزمان یه قهوه درست کردم و با هم خوردم! نشستم یه کم کارمو بردم جلو و پنج و نیم زدم بیرون.

تو راه فک کردم رسیدم فقط با بچه ها بازی کنم. یه کم بازی کردیم و همسری گفت بریم واسه پروفایل عکس جدید بگیریم. راهی شدیم والمارت که بعد کلی تلاش واسه اینکه عکس درست بگیره از فسقلی گفت فایل دیجیتالشو نمیده! چندتا چیز میز خریدیم راهی لاندن دراگ شدیم. عکاسی موفقیت آمیز بود ولی واقعا خوب نشدن. دیگه همونا رو سابمیت کردم. یه دور هم پروفایلو با همسری چک کردیم و نهایت ساعت ۱۲ شب سابمیت کردیم تمام. ببینیم کی نتیجه میاد.

ویکند رو که کلا مشغول نوشتن مقاله و کارای پروفایل بودم. یه شب دوستم زنگ زد اومدن خونمون مهمونی. یه روزشم که نهار دعوت بودیم. عصر همون روز همسری بربری درست کرد و چقدر لذت بردیم. خصوصا پسرا. انقدر تعریف کردیم که دقیقا از اون روز همسری هر رکز خمیر درست کرده برای پیتزا یا نون! خلاصه فعلا خوش بحالمونه. دوشنبه هم فمیلی دی بود با بچه ها و دوستم و پسرش رفتیم موزه و سینما.

چه فیلمی؟ غارهای باستانی! که مستند بود و مورد علاقه فسقلی که عاشق سنگه! خودشون کیف کردن خصوصا که سه بعدی بود. من راستش وسطا یه چرت زدم انقدر که گرم و نرم بود محیط😄

مقاله رو هم دقیقا شبی که فرستادم بقیه نظراتشونو بدن ایمیل اکستندش اومد! 

بیشتر کارای دو هفته شلوغ انجام شدن و بیشتر کارای شرکت موندن که اوکیه و بکوب میشینم پاش فردا و پسفردا که تموم شن.