چند روز پیش همینطوری چشمی مواد کیک رو ریختم و توش پوست لیمو رنده کردم و نتیجه عالی شد! روز بعدش با آب پرتقال درست کردم و روز بعدش شکرشو کم کردم بعد پختن توش شهد زعفرون و گلاب ریختم محشررر شد. آشپزی این روزا هم روتین شده! هفته بعد بریک مارچ بچه ها شروع میشه و یه ایونت دنس دارن و امشب فسقلی گفت مامان میشه چهارشنبه بیایی دنسمو ببینی! آلارم گذاشتم اون ساعت مرخصی بگیرم برم مدرسه.

امروز یه ماموریت طولانی به یه شهر دیگه داشتم. تو راه فرصت خوبی بود کمی حرف بزنیم. ازش پرسیدم کامل متوجه میشی من چی میگم یا برات چالشه؟ گفت کامل متوجه میشم فقط خیلی آروم صحبت میکنی و کاش صدات کمی بلند تر بود! من نمیتونم تو جاهای عمومی بلند صحبت کنم.تو آفیس همه راحت صحبت میکنن ولی من همیشه آروم! خیلی بهم حس خوبی داد حرفش. اینم گفت که چندتا کلمه رو یه جور دیگه تلفظ میکنی! منظورش همون پرونانسیشن بود! اینو رفیقم که مدرس زبان هم هست گفته بود بهم که پرونانسیشن خیلی از گرامر مهمتره. گرامر غلط به کار ببری طرف میفمه چی میگی ولی با پرونانسیشن غلط طرف متوجه حرفت نمیشه! باید دقت کنم به این موضوع!

این همکارم دوماه بعد یه مرخصی نه ماهه میگیره که از کار فاصله بگیره و با بچش وقت بگذرونه. خانومشم مرخصی میگیره و با ونشون میرن مسافرت! میگفت نیاز دارم به این لیو که ببینم میخوام با زندگیم چیکار کنم! منی که از دور میبینمش میبینم زندگیش تو مسیره! واقعا چیکار میخواد بکنه! جالب تفکراتشون!

یه کمم راجع به کار و مابقی قضایا صحبت کردیم و چقدر خوشحال شدم که این فرصتو داشتم باهاش گپ بزنم در مورد یه سری چیزا. باعث شد بیشتر فکر کنم و یه تغییراتی تو مسیر کاریم بخوام بدم.