چندتا چیزو میخواستم بنویسم که اینجا داشته باشمشون!

اول اینکه مقاله ای که با اون سختی به ددلاین رسوندمش رو ایمیل زده بودم به استادم کامنتشو بگیرم که جواب نداد. رسیدیم به ددلاین بعدیش که شبش بهش زنگ زدم که گفت ایمیلمو اصلا نگرفته. مقاله رو ارسال کردم و باورش نشد که یه مقاله تپل اماده جلو دستشه! حتی گفت کامنتا رو هم خودش اعمال میکنه و یه شام مهمونم کرد برای تشکر! منم در جا گفتم بریم شام ولی مهمون من! خلاصه دیشب رفتیم یه رستورانی که چندتا غذای ایرانی داشت و استادم وقتی رسید گفت سلام و من اصلا هنگ بودم!!!! نزدیک سه ساله باهاش کار میکنم حتی یک کلمه فارسی با من حرف نزده بود! کلا انگار با یه ادم دیگه حرف میزدم. حتی شخصیت متفاوتی داشت وقتی فارسی حرف میزد. خیلی خیلی شب خوبی بود و چقدمممم از من و کارم هی تعریف کرد و خب کیه از تعریف بدش بیاد! از پروژه هاش پرسیدم که گفت پروزه شرکت استاپ شده به دلایلی که برای هردومون خوشایند نبود! حالا داشت از یه طریق دیگه میبرد جلو که ازش خواستم منم اپدیت کنه و با کمال میل قبول کرد. بعد شام هم پیشنهاد داد بریم یه جایی چایی بخوریم. معلوم بود نه فقط به ما خوش میگذره بلکه خودشم دوست داره با ما وقت بگذرونه.

بچه ها هم که از عصر رفته بودن تولد و خیالمون راحت بود ازشون. خیلی خیلی شب خوبی بود و موقع خداحافظی همسری به استادم گفت یکی از بهترین شبایی بود که از وقتی اومدیم اینجا داشته.

 

امروز اسپرینگ بریک بچه ها شروع شد. دو هفته تعطیلن. دوشنبه هم که عیده و ستم بود سرکار باشم. با مدیرم صحبت کردم چندتا مانیتور اوردم خونه که دوشنبه و سه شنبه بمونم خونه. بعد با خودم فک کردم حالا که اتاقم مجهز شده بیشتر بمونم خونه. از طرفی مرددم که میتونم از خونه با صدای بچه ها کار کنم یا نه! حالا این هفته رو بمونم بعد تصمیم بگیرم. خودم تو ذهنم بود دو روز از خونه کار کنم سه روز برم آفیس. ور منطقیم میگه کلشو بمون از خونه کار کن. امسال کمی سرم شلوغ میشه. چندتا برنامه رو باید خیز بردارم ببرم جلووو و اگه از خونه کار کنم بهشون میرسم ولی تو شرکت نمیشه واقعا! دو ساعت قشنگ وقتم برای رفت و امد به شرکت تلف میشه و برمیگردم دیگه نمیتونم برم پشت سیستم سراغ کار خودم.

دیگه اینکه یه دندون پزشک ایرانی پیدا کردم عکس دندون شازده رو دید و گفت دوشنبه تماس بگیر کلینیک وقت بگیر و همزمان بگو عکسای قبلیشو دکتر قبلی بفرسته بهم. همون دوشنبه بهم وقت داد. ظهر رفتیم و قبلش به شازده توضیح دادم قراره چطوری باشه و چشمم آب نمیخورد همکاری کنه. دکتر واقعاااااا عالی بود کارش و رفتارش و شازده ابدا تکون نخورد از جاش و هیچی هم نفهمید و جالبه دوتا دندونشو کشید!!!

یکسال بود درگیر دندون شازده بودم و فاکتورای وحشتناک بهم داده بودن و پیشنهاد بیهوشی کامل تو اتاق جراحی!!! خیلی ارزون و راحت دو یک جلسه حل شد.واقعا ممنونشممممم. چه ادمای با مهارتی داریممممم کلا ایمان اوردم به تخصص پزشکی ایرانی ها تو کانادا. سطحشون خیلی بالاتره!

چهارشنبه سوری هم انجمن ایرانیا همون جای پارسال گرفته بودن که رفتیم و هم به خودمون هم پسرا خیلی خوش گذشت و دکتر شازده رو هم اونجا دیدیم و خود شازده رفت جلو باهاشون صحبت کرد و فهمیدیم به به چه تجربه خوبی داشته که با دکترش هم کلام شده!

شازده به شدت عوض شده. خیلی بزرگ شده! خیلی حرفای منطقی میزنه وخیلی رفتاراش مثل ادم بزرگای با شخصیتی شده:)))))

دیگه اینکه مبلامون رسیدن و خیلی خیلی خوبن و خودم متعجب بودن تو کانادا همچین کیفیتی! که دیدم تولید مالزی هستند:)

امروز میخواستم برم یه کم وسایل هفت سین بخرم و چندتا ظرف آبی که یادم افتاد صبح وقت دندونپزشکی دارم و خیلییییی دوست داشتم نرم دندونپزشکیو! حالا مجبورم صبح برم دکتر از اونجا برم خرید. چندتا هم وسیله گرفته بود شیرینی درست کنم که اصلا وقت نشده نزدیکشون برم!

شب خوابیدنی فک کردم تا لنگه ظهر میخوابم صبح ساعت پنج و نیم با حس دسشویی بیدار شدم و خوابم پرید! دیدم همسری هم بیداره. خواب بد دیده بود. یه کم بعدم شازده بیدار شد رفت دسشویی. خوابش فک کنم پریده چون رفت پایین! چی خوردیم شب هممون جیش داشتیم😄