صبح پاشیدم حلیم و بربری خوردیم! دو ظرف هم واسه دوتا از دوستامون بردیم و کیف کرده بودن!

بعدش جمع کردیم چهارتایی رفتیم استخر! برای پسرا جالب بود که منم میتونستم باهاشون وارد استخر شم. تا وقتی نا داشتن موندیم تو استخر. دو سال پیش پسرا رفتن کلاس شنا و بعدش کرونا شد و کلا رها شد. همسری میگفت نمیتونن شنا کنن خصوصا فسقلی. ولی امروز چیا دیدیم؟ آقا میرفت کلا تو صف بازی هایی که تو چهارمتری بود و قشنگ میپرید تو آب! قشنگ بلد بود! 

برگشتنی پسرا گرسنه بودن رفتیم نهار گرفتن و ما نخوردیم تو فکر ادامه حلیم بودیم! رسیدیم خونه حلیم زدیم. له بودممممم جالبه بچه ها هم حتی نا نداشتن با هم بحث کنن. خونه ساکت بود رو مبل دراز کشیدم و قشنگ خوابم برد. حس میکنم یه قرن بود که بعد از ظهر نخوابیده بودم. به ساعتی خوابیدم پاشدم رفتم شیرینی درست کردم. سابله رو اولین بار بود درست میکردم. ولی قطاب رو قبلا درست کرده بودم. وسطا سبزی پلو ماهی رو هم با همسری ردیف کردیم. سابله ها حاضر شد.شامو زدیم. خسته بودم اومدم بالا درازیدم و آشپزخونه رو همونجوری رها کردم. یه یه ربع بعد تودمو جمع کردم رفتم پایین یه پادکست انداختم و همزمان مشغول قطابها شدم. شیرینی ها که رفتن فر ماشینو خالی کردم و ظرفای ‌کثیفو چیدم و جمع و جور کردم تمیز و مرتب شد! 

شیرینی هم حاضر شد و همه رو چیدم تو ظرف و تمام!

امشب میخواستم بشینم واسه سال جدیدم برنامه بریزم فرصت نشد. 

فردا ظهر دانشگاه برا سال تحویل لحظه سال نو جشن داره! ما نمیریم چون من سرکارم. درسته از خونه کار میکنم ولی نمیتونم رها کنم پاشمبرم بیرون. یکی دو سافتی اطراف سال تحویل رو بد خانواده وقت می گذرونم.