بخاطر سال نو موندم خونه دورکاری کنم! نزدیک ساعت دو بود که دوستم زنگ زد بریم محوطه دانشگاه سالو تحویل کنیم! من تصمیم داشتم تو خونه دور هم باشیم مثل همیشه. بهش گفتم بعد سال تحویل میام. میزو چیدم. لباس پوشیدیم. سال نو شد. همدیگه رو بوسیدیم و راهی جشن شدیم. بچه های ایرانی دور هم میرقصیدن و شاد بودن. یه ساعتی بودیم و برگشتیم. چون من کار داشتم!!

راس پنج که کارم تموم شد اون یکی دوستم زنگ زد گفت همین الان بیایین خونمون عید دیدنی! پاشدیم رفتیم اونجا یه ساعتی نشستیم و برگشتنی رفتیم برا کوچولوهای دوستامون هدیه گرفتیم که اومدن خونمون بدیم بهشون.

برگشتیم پسرا شام داشتن ما املت خوردیم و رفتیم عیددیدنی! اووو آخرین باری که از دست کسی ناراحت شده باشم یادم نمیاد! اونجا ولی یه حس بدی گرفتم. امان از بچه که نقطه ضعفه پدر و مادرشه! 

تا پاسی از شب اونجا بودیم و بحثای چیپ بی سر و ته که ثابت این جمع خاصه! نمیفهمم یه موضوع ساده رو که تو یکی دوجمله میشه گفت چرا باید قشنگ یه ربع در موردش حرف زد و هی تکرار تکرار تکرار کرد! پیر شدم کششم کمه!

امروز صبح که پاشدم همسری پنجره رو باز کرد قشنگ صدای بهشت میومد.  جیک جیک پرنده ها! مرغابی ها و وسطا صدای دارکوب. روزمو ساخت!

پریدم پایین کارمو شروع کردم زودتر و وسطا صبونه کروسان و چایی خوردم.دوستم پرزنت داشت و قرار بود پسرشو بیاره خونه ما! به هیچ وجه حتی یک دقیقه هم نمیتونم تنهاش بزارم. به شدت خشنه. همسری لطف کرد کل تایمی که خونه ما بود کنارشون موند که اتفاقی نیافته. ظهر مادرش اومد دنبالش و رفتن.

واسه نهار عدس پلو زدم. کاری که برای امروز برنامه ریخته بودم انجام بدم ظهر تموم شد! فک کردم دورکاری چه خوبه.

نشستم از لیستم کارایی که لیست کردم تو  این یکی دوماه انجام بشن دوتاشو بردم جلو. دیگه کرکره رو کشیدم پایین. اومدم کباب تابه ای درست کردم. تا حاضر شه یه کیک باقلوایی درست کردم و یه دستمالی هم به اشپزخونه کشیدم. پسرا کتاب میخوندن. بعد شام شازده گفت خستست دراز کشید فسقلی مشغول کامپیوتر شد.منم نشستم پای کلاه قرمزی که حوصلم نکشید! با شازده اومدیم اتاقش بخوابه منم موندم پیشش که خودم کیف کنم.

امروز ظهر دلو زدم به دریا و زنگ زدم به مدیرم گفتم میخوام دورکار بشم! اونم قبول کرد و مشکلی نداشت فقط ازم خواست هر  از گاهی برم آفیس که از بچه های تیم خیلی دور نباشم.

خوشحالم این تصمیم رو گرفتم. هم حس خوبی دارم. هم خسته نمیشم هم میتونم به کارای دیگم برسم.