خیلی حس بدی به وزنم دارم هیچ وقت ۶۰ رو رو ترازو ندیده بودم! چند روزی مثلا حواسم به خورد و خوراکم بود پیاده روی هم اضافه کرده بودم اومد رو ۵۹ ولی بازم امروز رفت رو ۶۰! 

دیشب مهمون داشتم آبگوشت خوردیم در حد انفجار. چند سری هم رولت درست کردم که دوتاش فاحعه شد جای شکر هر دوبار نمک ریخته بودم!!! رولتم حسابی خوردم و خودمو توجیه کردم مگه چندبار رولت خواهیم داشت! همسری میگه بیخود حساس شدی ولش کن!

امروز یهوو پریدیم تو تابستون! خیلی گرم بود. بچه ها دوچرخه برداشتن ماهم پیاده راه افتادیم سمت کدبرو. بی نهایت شلوغ بود. یه کم پسرا تو ساحل بازی کردن و اخرم پریدن تو آب! وسایلم نبرده بودم. پیاده برگشتم خونه وسایل و لباس ببرم براشون و به این بهونه راه هم برم. ساندویچ و اسنکم براشون برداشتم که همونجا بخورن. وقتی برگشتم ساحل از سرما میلرزیدن! آب یخ بوده! لباس پوشیدن خوراکی خوردن برگشتیم. رسیدیم خمیر داشتیم تو یخچال پیتزا درست کردیم با همدیگه و من فقط یه اسلایس خوردم و واقعا سیر شدم. بعدم هوس چایی کردم و همسری با شیرینی اورد و فاااااااک! حس میکنم دارم میترکم!

خیلی خسته و له بودم. گوشیو چک کردم دیدم ۱۲۰۰۰ قدم راه رفته بودم. یه دوش گرفتم و دراز کشیدم کتاب. پسرا هم خسته بودن زود رفتن لالا. چه مرگمه که هی میخورم و هی حالمم بده از زیادی خوردن!!!!