خب انگار فقط احتیاج داشتم اعتراف کنم. پست قبل رو که نوشتم همونلحظه شروع کردم دونه به دونه کارایی که باید انجام میدادم رو تموم کردم. این استراتژی هم باحال بود که در لحظه بدون فکر کردن رو کاغذ مینویسم من الان فلان کار رو انجام میدم! و میرفتم انجام میدادم و تامام. اوضاع تمرکز خوب شد شکر خدا😄

امروز اما یه جایی خوندم که تا دیر نشده کار مورد علاقتو بکن هر چی ورزش سرگرمی یا هر چیزی که برات خوشاینده قبل اینکه دیر بشه! و من انگار در بهترین زمان بهترین توصیه رو خونده باشم یهوو انگیزه گرفتم که برای یه کاری که تا حالا انجامش ندادم اپلای کنم! چرا؟ چون دوسش دارم. و میخوام اینکارو بکنم! یا میشه یا نمیشه. چیزی از دست نمیدم. حداقل تلاشمو میکنم که وقتی کاری رو انجام میدم باهاش حال کنم! کار الانمو دوست دارم ولی برام تکراریه و چیزی که بتونم یاد بگیرم ازش خیلب نمیبینم! و این برای من یعنی پوچی! کاری که دوست دارم براش اپلای کنم قطعا برام چالش خواهد داشت و هر روز باید یادش بگیرم! و چی بهتر از این؟!

امروز رسیدم خونه همسری داشت پیتزا درست میکرد منم همزمان مشغول شیرینی کشمشی شدم که فوق العاده شدن!