خب من قبل گرفتن افر جدید بین کریسمس و سال نو رو مرخصی گرفته بودم و جمعه قبل ویکند کریسمس هم نصف روز کار بود که اونم مرخصی رد کردم و دو روز قبلشم مریض شدم و اونا رو هم موندم خونه! 

به شدت خسته بودم و این تعطیلات حسابی میچسبه فقط سگ تو روحش که مریض شدم! هفته قبلش جشن یلدا رفتیم که خیلی خوب بود و از همون فرداش مریض شدم و دو روز اول رو که کلا افقی بودم از درد

تو همون مریصیا به مدیرم خبر دادم که شرکتو لیو میکنم خیلی شوکه شد و دلایل رو کلی پرسید و من یه توضیح کلی دادم. بعدشم که رسما نامه استعفا رو نوشتم به تیمی که باهاشون کار میکردم پیام خدافظی فرستادم و کلی پیامای قشنگ قشنگ گرفتم که حال میداد. یادم باشه مدیرم گفت تو مسیرت تو کانادا جدیده و هر جا نیاز به رفرنس داشتی ساپورتت میکنم! کلا خیلی ماهه.

دیگه با خودم فک کردم این مدت تعطیلات رو یه کم چیز میز میخونم و مرور میکنم که برا کار جدید اماده باشم ولی اولا که مریص شدم و ثانیا اصلا انرژی نداشتم واقعا. بچه ها هم که تو تعطیلات زمستونین و قشنگ با هم وقت میگذرونیم. دیشبم دلم خواست یه چی فارسی ببینیم که بعد سالها شاید بیشتر از ۱۲ سال بفرمایید شام دیدیم البته فقط قسمت شب اخر که قرار بود جمع بشه و یه دختر جوون تو گروه یود که چقدر رفتار زننده و ناجوری داشت و شاخ دراوردم بعد اینهمه سال از این برنامه بازم کاندیدای مشابه تو مسابقشون هست!!!

روز یلدا هم کلا زنگ زدیم خونه ما و گوشیو گذاشتم رو میز و کل شبو حضور داشتیم و دیگه داشت حوصلم سر میرفت خدافظی کردیم زنگ زدیم خونه همسرینا که اونا دیگه خووشون خیلی زود خدافظی کردن و تموم شد.

یهو تصمیم گرفتم به چند نفری که باهاشون راحتم بگم بیان خونمون و همگی اومدن و دور هم بودیم و خوش گذشت!

 

امروزم که باکسینگ دی بود و آفهاش خیلی بیشتر از بلک فرایدی بهم حال میده صبح با همسری رفتیم اگه بتونم یه دست لباس فرمال بگیرم و تو ذهنم بود بلوز شلوار مشکی بگیریم اولین مقصد منتهی شد به میرهن و کفش و همسری و پسرا هم چند دست لباس برداشتن.

مقصد بعدی می فر بود که به عمرم این همه ادم تو کانادا یه جا ندیده بودم خیلی شلوغ بود اول یه کافی و کیک هویج گرفتیم زدیم بر بدن و بعد یه راست رفتم مغازه مورد علاقم که این روزا محبوب دلم شده و یه بلوز شلوار مشکی به نیت افیس جدید گرفتم بعدم مثل هر مریض دیگه ای که باید همه چیزشو ست کنه دنبال کفش برای این لباسا بودم که دیدم واقعا دارم خر بازی در میارم و از دست کفشای من تو کمدا جا نیست بی خیال شدم و برگشتیم خونه. بعد این همه روز تو خونه بودن خیلی حال داد بیرون بودیم. 

فردا هم تصمیم گرفتیم بریم استخر تا پاسی از شب؛)

.

و اینکه امسال به سرعت برق و باد گذشت و باورم نمیشه داریم وارد ۲۰۲۴ میشیم‌.