نزدیک خونه ما یه ساحل هست که طلوعش معروفه! از وقتی یادم میاد قرار بوده برم طلوع ببینم! دیشب یهو یادش افتادم و ساعتو گذاشتیم که به موقع بیدار شیم بریم! همسری زودار بیدار شدن و قهوه درست کردن. عاشق اینم که صبحا میام پایین بوی قهوه پخش شده باشه تو خونه و دمش گرم که میدونه و صبحا قبل من مسئول بوی قهوه است! چند دقیقه مونده بود به طلوع و دیریم دیره با دوچرخه راهی شدیم! اون موقع صبح تو ارتفاع یک متری کف زمین مه بود و ما تو مه میروندیم! بیش از دو ساله اینجام و هنوز طبیعتش منو شگفت زده میکنه! کم کم اون صورتی نارنجی طلوع شروع شد و انعکاسش افتاده بود رو ابرای سفید و خونه های ویلایی اون سمت ساحل که کلا شیشه بودن! خیلی تصویر قشنگی بود و به همسری گفتم یه نکته دیگه به خونه ایندم اضافه کن که رو به طلوع باشه😄

نشستیم رو صخره ها رو به طلوع تا آفتاب کامل بیاد بیرون و یه لحظه تو ذهنم گفتم این آفتاب داره تو ایران غروب میکنه. کلی هم مرغ دریایی و غاز رو آب اقیانوس بودن که رو به خورشید آروم رو موجای کوچیک آب تکون میخوردن. خیلی خوشحالم که رفتیم دیدیم طلوعو. 

حالا همسری همون لحظه سرچ زدن و دیدن تو ویو پوینت میتونیم تصویر بهتری داشته باشیم و گفتم فردا صبح بریم اونجا. البته اونجا سربالایی زیاد داره و با دوچرخه پیرم درخواهد آمد! 

برگشتیم پسرا هنوز خوابن! پرده ها رو دادم بالا چون قراره حالا حالاها بالا بمونن که من حالشو ببرم😃 از سکوت خونه استفاده کردم و نشستم کتابی که از کتابخونه گرفتم رو ببرم جلو.

امروز روز اخر سال هست و باید بشینم که مروری از سال قبل بکنم و یه سری هم هدف و برنامه تو پلنر سال جدیدم بنویسم! برا مهمونی میخواستم پیرهن بپوشم ولی همسری گفت از مهمونی بریم آتیش بازی رو ببینیم که چون ۱۲ شبه احتمال سرد شدنم هست و بهتره شلوار پام کنم. دغدغه هامو تو رو خدا😅

 

امیدوارم همگی سال خوبی داشته باشین و ۲۰۲۴ پر از اتفاقای هیجان انگیز و پر از سلامتی و عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن برای هممون باشه. هپی نیو یر